" دقیقا بدون عنوان ! "

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام

و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است

با ریشه چه می کنید

گیرم که بر سر این بام

بنشسته در کمین پرنده ای

پرواز را علامت ممنوع می زنید

با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید

گیرم که می زنید

گیرم که می برید

گیرم که می کشید

با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید 

 

به نظرتون میشه احساس یکی رو با زور ازش گرفت ؟! ، نه نمیییییشه ... ، خدا رو شکر تنها چیزی که توش آزادی ، حالا فارغ از کشور و دین و ملیت احساسته ...  حالا نسبت به چیزی ، حرفی ، کسی و ...

 

خود نوشت : 

این چند روزه انجمن علمی دانشکده بسیییار فعال و اکتیوه !  ، خدایی تک تک بچه ها زحمت می کشن ، ولی من دلم برا دبیر یا بقول خودم رئیس جان میسوزه  ، تقریبا هرکی هرجا میره و کاری می کنه یه سرش واسه اون جا میمونه ، بعضی وقتا در مورد یه چیزی مشورت میکنی باهاش دیگه میگه من نمیدونم هر کار میخوای بکن ... !  وقتی این دفترچه یادداشتش که البته کاربردهای (این کاربرد جز پرتاب به سمت بچه هاست که رئیس جان هیچ موقع در این موارد استفاده نمیکنه ... خودتون پیدا کنید پرتقال فروش را)  دیگه ای هم داره دست میگیره ، میگه هنوز همه کارا مونده اینجوری  میشم ! ، آخیییی ... ، تجربه خودم میگه ما هرکار کنیم دقیقه 90 ی هستیم ولی تو همون دقیقه 90 م نسبتا موفقیم ...  ، حالا تا خدا چی بخواد ...  

 

پاورقی :  

اگه سوتی ای اعم از املایی ، دستوری و یا ... در متن فوق مشاهده می کنید بگذارین به حساب خستگی نویسنده ... 

 

خوب باشید

نظرات 2 + ارسال نظر
امین چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:35 http://www.aliomahtab.blogfa.com

سلام...
خستگی ات را عقش است!
دقیقن عقش!


یا علی مددی...

سلام

خیلی مخلصیم آقا ...

خوب باشی ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 13:57

پی نوشت:
سلام
خسته نباشید همگی عالی بود همه چیز

سلام

ممنون ، خدا رو شکر ... ، احتمالا قضیه دقیقه ، 90 ی اینجام صادق بود ، :دی
دست همه بچه ها درد نکنه ...

خوب باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد