غیرقابل چاپ و مقادیری خزئبلات !

می گویم : کار نمی توانم بکنم، می گویند، ورزش کن

می گویم : تحمل دیدن هیچکس را ندارم. می گویند: جوشانده بخور.

می گویم : چشمه شعرم خوشکیده است می گویند: آزمایش خون بده.

می گویم : انگیزه ادامه حیات ندارم، می گویند قرص بخور.

می گویم : "من به یک لیلی محتاجم" می گویند زن بگیر.

گاهی وقتها با خودم فکر می کنم که کاش لیلی زن نبود تا عوام اینهمه به اشتباه نمی افتادند.


مجموعه داستانهای غیرقابل چاپ / سید مهدی شجاعی


خود نوشت :

میشه گفت اولین کتابی که یه روزه خوندمش اینه ، (همون بالایی !) البته منهای نقد خود کتاب که به آخرش ضمیمه کردن و یه جورایی دلچسب نیست ، پیشنهاد اکید میگردد اگه اهل کتاب خوندن هستین امتحان کنید ...


منحنی مفید بودن زندگانی در روزهای اخیر بعد از مدت ها صعودی شده هرچند از گفتن این حرف خاطره خوبی ندارم ، چون چند دفعه ای که این حرف رو زدم منحنیش سوقووووط وحشتناکی کرد ، ولی خب بازم گفتم ...  


خوب باشید

نظرات 4 + ارسال نظر
سید پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:41

سلام
اگر کتاب دانشگاهی هم همینجور سریع میخوندیش الآن فارغ شده بودی

سلام

می دونی چیه ، باید حسش بیاد که واسه کتب دانشگاهی نمیاد مخصوصا قسمت علوم پایه :)) :دی
بعدم کتابای دانشگاه رو که نمی شه اینجوری خوند ! نکنه اینجوری می خونی تو ؟! :لووول

خوب باشی

رضا جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 16:01 http://dustekhub.blogfa.com

بالاخره همین فراز و فورداست که زندگی را خش مکنه!

محسن شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:57

سلام.... ما که همش تو سرازیری هستیم... گفتیم تو سرازیری تندتر بریم نکنه برسیم به پایین و یه جای هموار....

سلام

تو درگاه حق جایی واسه ناامیدی نیست ...
مراقب خودت و رنگ دلت باش

خوب باشی :*

غریبه آشنا دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 16:52

ابولی سلام
جونم خودتم کونت موخاره وگرنه به جای اینکه بگی به یکی لیلی محتاجم حالا بوگو به یکی مجنون محتاجم . دیدم کاربرد و وسط کلمات زیاد شده منم چند تا گذاشتم گفتیم نکنه مد باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد