امشب باز اساسی هوس حافظ و فالش کرده بودم :
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد / چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل / تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر / مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی / مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید / از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت / که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود / چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود / قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد
یعنی حافظ شوخیش گرفته باز ...

یه مدته یه جوری ام یعنی ... یعنی اونجوری که می خوام نیستم حس می کنم نیتم ، چشم و دلم ، عملم ، کارام ، کلا خودم ، اون حداقل خوبی که خودم می خوام رو نداره ... یه جورایی بد شدم ، یعنی بد که بودم ولی بدتر شدم چجوری بگم یعنی ... اصلا ولش ... بی خیال

خوب باشید ...
حافظ سر شوخی رو با منم باز کرده!
:))
Man mast o to divane
mara ke barad khane
100bar tora goftam
kam khor 2 3 peymane..