...

نکـند موسـم سـفر باشد / ساربان خفته، بی خبر باشد

بـوی بـاران تـازه می آید / نکند بوی چـشـم تـر باشد


سخنی از وفا شنیده نشد / نکند گـوش خـلق کـر باشد


نکند عشق در برابر عقل / دسـت، از پـا دراز تر باشد

نظرات 2 + ارسال نظر
دهاتی چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:56

زیر این نیم کاسه های قشنگ نکند کاسه ای دگر باشد
نکند آنکه درس دین میداد از خدا پاک بی خبر باشد

تکه ی احساسی را گذاشتی، سیاسی اجتماعیشو حذف کردی؟:پی
بیخوابی بر کلمان زده است دگر بار
2:52 1388/8/13

بله دیگه ! :پی
اینا از عوارض درس خوندن زیادیه :دی

بی تاروپود چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 23:06

دلم نیومد شعر به این قشنگی نیمه کاره بمونه
....

نکند در قلمـرو احـساس کاسـه از آش داغ تـر باشد

نکند پرده چون فـرو افـتد داسـتان ، داسـتان زر باشد

زیراین نیم کاسه های قشنگ نکـند کاسـه ی دگـر باشد

دخـتر گلـفـروش مـا نکـند یـار لات سـر گـذر باشد

نکند قـصه ی گل و بلبل هـمه پـایینـتر از کمر باشد

نکند آنکه درسِ دین می داد از خدا ، پاک بی خبر باشد

این زمین روی شاخِ گاوی بود نکند روی گـوشِ خـر باشد

همچو دروازه بود یک گوشش نکـند دیـگریـش ، در باشـد

نکند خطبه های قطره ی آب در دلِ سنـگ، بی اثـر باشد

نکـند گـفـته هـای آیـیـــنه از دهـانــش بـزرگـتر باشـد

ایستادن چو سرو در این باغ نکـند پاسـخـش تـبر باشـد

نکـند نان به نرخِ روز شـود چامه کبریتِ بی خطر باشد

دست گلت درد نکنه آبجی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد