تو ...

من رو تو آغوشت بگیر خدا می خوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
من رو تو آغوشت بگیر ، می خوام برات بخونم
روی زمین چه قدر بده ، می خوام پیشت بمونم
کی گفته باید بشکنم تا دستم رو بگیری
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری
کی گفته باید گریه ی شب هام رو در بیاری
تا لحظه ای وقت شریفت رو واسم بذاری
توی آغوش "تو" آرامش محضه
من رو با خودت ببر حتی یک لحظه
بغلم کن ، من رو بردار ، ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور

نظرات 3 + ارسال نظر
احسان شنبه 21 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:56

سلام آقا دادش:)
چه عجب سری اینجا زدین شما;)
ایشالا همیشه به این شعرای عاشقانه :پی

مسافر کویر دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:18

واقعا حدود دو هفته آپ نکردنتون جای بسی شگفتی است;)
یه چیزی:این آهنگ رضا صادقی یه جورایی دلتنگی همراهشه
حالا شما دلتنگ خدایید یا به قول دوستون عاشقش؟

سلام

دلتنگ بودن که عادت زندگی منه ... قشنگترین دلتنگیش واسه خداس ، از آرزوهام بوده و هست که عاشقش باشم ولی عشق زمینی هم لیاقت می خواد چه برسه به عشق الهی ... ، کار من نیست ...
ولی در کل منظور و مقصود این پستم چیز دیگه ایه ...

خوب باشید ...

افسانه چهارشنبه 16 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:26

دلتنگیهات قشنگش داداشی

شما ؟ میشه معرفی کنین ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد