بازم حضرت حافظ ...

الا یا ایها الســــــــــاقی ادر کاسا و ناولـــــــها/که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طـــــــره بگشاید/ز تاب جعد مشکیـنش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم/جرس فریاد می‌دارد که بربــندید محمـــــــل‌ها
به می سجـاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید/که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رســـم منزل‌ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایـــل/کجا داننـــــد حال ما سبــــکباران ساحــــل‌ها
همه کارم ز خود کامی به بـدنامی کشید آخر/نهان کی ماند آن رازی کزـ او سازند محفل‌ها



حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ/متـــــی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها



خوب باشید ...

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:29

ایشالا به برکت این روزها مشکلت حل بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد