با سید * یه جا بودیم واسه نصب شبکه ... ، داکت هاش رو نصب کرده بودیم ، یه جا کابل از توی کانال کولر باید رد می شد ، یعنی خودمونو خفه کردیم که با انواع و اقسام وسایل این کابل رو رد کنیم نشد ... !
سید : چیکارش کنیم
من : ...
سید : اوی با توام !
من : گربه بگبریم ببندیم به پاش ولش کنیم تو کانال !
سید :
من : مگه بد می گم
کارمند اونجا :
سید :
من : جدی گفتم حالا نمی خوای نخواه !!!
آخرشم من بدبخت به جرم لاغر و کوچولو بودن رفتم تو کانال و کابلو رد کردم ! **
همون کارمند سابق وقی من در حالی که کل لباسام خاکی بود اومدم بیرون : رفتی اونتو !
من : مامانم میکشه تم !
همون کارمنده :
من : آخه صبحی لباس عوض کردم ***
پاورقی :
* یکی از شرکا !
** من با گربه فرق دارم !
*** آخه شب قبلش مامان گفتن لباسات خیلی کثیفه ، حتی کفشم رو هم کرده بودن تو ماشین لباسشویی !
یاعلی
بابا یه جا میرید کار شبکه تا من بیکارم بگید بیام حداقل تجربمون زیاد بشه
چشم آقا ...
شما جون طلب کن ...