اول نویس :
بدبخت را می گفت :
کسی است که از ریسک کردن بترسد شاید هیچ وقت افسرده و غمگین نشود ولی هرگز به عرفان زندگی نخواهد رسید و هرگز هم "لذت رنج" کسی را که در جستجوی امیال و آرزوهایش بوده، نخواهد چشید ...
کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم / پائولو کوئیلو
"لذت رنج" ، کلمه جالبیه ، یه جور ناهمخونی یا به قول ادبیاتی ها شاید همون پارادوکس ، نمی دونم ولی کلمه ایه که با تمام وجودم حسش کردم ، به نظرم شاید که نه ، حتما حس قشنگیه ، ولی موندگار شدنش توی دلت ، توی وجودت ، باعث شکسته شدنت میشه ، شایدم نه ... به شرطی که بعد از این رنج به نتیجه ای برسی ... شاید ...
وسط نویس :
خدایا میگن امشب شب آرزوهاس ، یه آرزو دارم ، اولین بار توی خونه خودت ازت خواستم ، دومین بار پیش حضرت زینب ، سومین بار پیش حضرت رضا ، چهارمین بار پیش امام حسین و حضرت ابوالفضل ، خودت شاهد بودی ... ، ولی حکمتت چیه نمی دونم ... خودت کمکم کن ...
آخر نویس :
مشترک مورد نظر فجیحا زور زد بخوابه ولی نشد ، دارو هم دیگه جواب نمیده ، فقط میرم تو حالت هپروت !!! خوبین شما ؟!
یاعلی ...
منم یه چیز خواستم امشب
ببینیم چی میشه!
ایشاالله حاجت روا بشید ...
یاعلی...
من که شب آرزوها فقط آرزو کردم دیگه هیچوقت ارزویی نداشته باشم.
آرزوی قشنگیه ولی نشدنی ... :)
اصلا قشنگ نیست که آدم ارزویی نداشته باشه.
ایشالا همه به آرزوهاشون برسند.شما هم به آزرزوتون برسید .ولی نا امید نشید باز هم سمجانه بخواید.من تجربشو دارم.می شه;)
امیدوارم اینجوری باشه که شما میگید ... ، امیدوارم به رحمتش و راضی ام به رضاش ...