اول نویس :
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود / سرما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغانم ز ازل در گوش است / برهمانیم که بودیم و همان خوهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه / ک زیارتگه رندان جهان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو / راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز / تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
چشم آندم که زشوق تو نهد سر به لحد / تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
بخت حافظ گر از این گونه ممد خواهد کرد / زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود
خیلی وقت بود هوس حافظ کرده بودم اساسی ...
وسط نویس :
مدتی بود که خبرای خوب از چپ و راست میرسید ... امروز یکم باز حالم گرفته شد ولی امیدوارم اون خبرای خوب باز ادامه داشته باشه ...
واسه بابابزرگم دعا کنین ... حالش هیچ خوب نیس...
آخر نویس :
بازم زیاده پستش رو جدا می کنم ... (شبی همه تنم درد میکنه ... فردا میذارم پستش رو ... جواب بازی وبلاگیه گندمی ه !
)
باید یه مموش نویس ! هم اضافه کنم پاش خیلی بهتره و به حجم شیطونی هاش اضافه شده
یاعلی...
سلام آقا پسر
وبلاگتون خیلی قشنگه
دوس دارم تبادل لینک کنیم
بهم سر بزنین
سلام
دیشب چندتا از پستاتون رو خوندم دوسشون داشتم گفتم همش رو بخونم بعد نتیجه گیری کنم که امروز انجام شد ...
ممنون ، لطف داری شما ، از طریق وبلاگ داداشی (آرا) با وبلاگتون آشنا شدم ، عادتی دارم که هر وبلاگی رو دوست دارم لینک میکنم ... حتی اگه اون طرف لینکم نکنه ... تقریبا هیچ موقع هم نمیگم کسی رو لینک کردم ...
وبلاگ شما هم تو لیست بود
یعنی نگفته بودین هم لینکتون می کردم ...
خوب باشید...
سلام
شعد حافظت خیلی چسبید... کاش کمی از این فضایل درون خودم حداقل حلول کنه...
انشاألله که پدربزرگ گرامیتون هم خوب بشن و بهتر بشن زودتر که اینم بیاد کنار اون خبرای خوب و خوش... از فقط دعا میسره اگه قبول واقع بشه...
چی شد مموش خان دیگه فرار نکردن؟! پاشونو باندپیچ کردین که درست شد؟!
سلام

مرسی،سعی خودشو میکنه ولی نتونسته هنوز،باز میکنه خوب ! بهتره ولی هنوز درد داره پاش
خوب باشی