لپ تاپم - فوتبال - حرف بیخود

اول نویس : لپ تاپم

جیییگر بابا ! از تهران برگشت ، lcd ایش تعویض شده و حسابی پشت دستمان خرج نهیده ! که به درک !!! غصه قرار نیس بخورم ! والااا ! حالا که شده ! سرنوشت فروش رهرو هم که در هاله ای از ابهام بود مشخص شد ! قرار شد بدمش به پدرجان (اوووخ ! گفتم پدرجان ! یادم اومد چندی پیش آدرس اینجا رو ازم گرفتن ! و یحتمل دارن الان اینجا رو می خونن ! شایدم نخونن ! چمیدونم خوب ! به هر حال اگه دارن می خونن خدمت آقای پدر از همینجا سلام عرض مینمایییم !!! و رسما اعلام میداریم اولا دوستتان داریم خیلی تا ! و دوما لطف فرموده این طفل صغیر و نوشته هاش رو خیلی جدی نگیرین I Love U Dad حتی !!!  )


وسط نویس : فوتبال

چندی بود که رضا(مدیرعامل جان!) گیر داده بود که منو از تنبلی در بیاره ... منم که خوب ، روم به دیفال ! ... بماند ... بالاخره پس از ماه ها تلاش یک شنبه موفق شد منو ببره فوتبال !  همین اندازه در زمینه تجربه اینجانب در این ورزش بس که ، در طول مدت عمری که از اوس کریم دریافت نمودم ! 2 بار فک کنم پام به توپ خورده !!! یکیش رو یادم نیس کی بوده ! یکیش هم یادمه یه بار تو دبستان توی دروازه حریف وایساده بودم و تکیه داده بودم به تیر ! دروازه بانم نبود ! یهو یک فروند توپ سرگردان اومد قل بخوره بره تو گل ! اینجانب جوگیر شده رفتم شوتیدم زیر توپ ! و دروازه حریف رو نجات دادم ! تا یه هفته پاتوقم پیش معاون مدرسه بود که از دوستان هم تیمی کتک نخورم !

کار نداریم ما رو برد و ما هم کلا جو گیر ! در اندازه ای خوش درخشیدیم که رضا رسما اعلام کرد دور از انتظار بازی کردم ! (ما بسیار خفنیم حتی !) ولی خوب الان دو روزه وقتی می خوام پام رو جابجا کنم باید از دو تا دستم هم جهت این فعالیت کمک بگیرم ! از بس که همه ماهیچه های تنم درد میکنه !


آخر نویس : حرف بیخود !

آخ که چقد گاهی حرف بیخود شنیدن سخته ! رفته بودم مراسم چهلم بابای یکی از دوستام که خاطرش خیلی واسم عزیزه ... !  دیوونه شدم ! یعنی این ش.ی.خ اینقد حرف بیخود زد که سرم رو تکیه دادم به دیوار و به دوستم سپردم تموم که شد بیدارم کنه !!! *  اوووووف که من فقط این خیلی واسم سواله که 30 دقیقه حرف بیخود ! رو از کجاش در آورد اونم پشت سر هم ...


مموش نویس :

امشب دیدم پاشو تقریبا درست زمین میذاره ! دوباره شیطونی هاش خطرناک شده ! ناقلا هرچی بهش میدم یکمش رو میخوره بقیه اش رو انبار میکنه ! (بابا آینده نگر !)


پاورقی :

* اینجانب اگه هدفن هم در گوشم باشه و تصمیم بگیرم بخوابم ، خوابم میبره ! ولی دیگه اونجا به خواب نکشید ! تموم شد...


خیله خوب ! کامنت ها رو هم الان میام جواب میدم ! کتک نمیخوام که ! دهاااا


این پسته طولانی شد ببخشین دیگه ! بریم نماز ور کمر زنیم که خدا فک کنم داره لیست رو میبنده حالا دیگه آخدا ، نگهدار ، اوووووووووووومدم !


یاعلی..

نظرات 9 + ارسال نظر
دهاتی چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:09

کلا دست به خوابت تو مراسما خوبه :دی
با خاطره ی فوتبالت کلا حال میکنم،هرچند قبلا برام تعریف کرده بودی!
پستتو خوندم مشعوف شدم،بعد از این روز و شب گندی که داره سپری میشه

سلام

اوهوم ! یادته ! دانشکده امیرکبیر ... انجمن سالانه کامپیوتر بود فک کنم ! دکتر قالیباف داشت سخنرانی می کرد و من خواب بودم ! یادش به خیر ... دلم تنگید واسه اون روزا ...

خوشحالیم از شعفتان ! حرص نخور ... هرجا که روی آسمان همین رنگ است ...

خوب باشی...

S.H چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:02

سلام
چه جالب یعنی واقعا باباتون اینجا را میخونن؟؟؟ البته منم یه مدتی وبلاگ داشتم بابام هم شانسی ژیدا کرده بودن و میخوندن و من هم به دلایلی حذفش کردم و دیگه نخوندن!!!

از فوتبال خوشم نمیاد شما هم بهتره والیبال بازی کنین خیلی بهتره!!

حرف بیخود هم همه میزنن فقط یکی کمتر و یکی بیشتر!!!

درمورد مموش هم
درضمن خیلی هم نمک دارید در حد شور شدن
آبروی خودتون را با ساعت نماز خوندنتون نبرید!!! مثلا اهل دارالعباده هستین!!!

سلام ... مطممئن نیستم ولی بعید هم نیس ... ، اینکه خودتون رو معرفی نمیکنین و کلا "بنا به دلایلی" حرف میزنین ... گاهی میشه یه علامت سوال ... هرچند بنا به دلایلی ! فک کنم شناختم ...
کلا ورزش پایه میخواد که الان فوتبالیش موجوده والا من خودم شنا دوست دارم و مدتی میرفتم...
!!!!!!!!!!!!!!!!! اینجور اینجا نوشتن به دو دلیله ... یکی توصیه دوستان یکی هم آرامبخش هایی که میخورم دقیق کارش همین شور کردن آدمه ...

خوب باشید ...

نگین چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:41 http://www.mininak.blogsky.com

خب اگه نخوندم چه جوری خواستم لینکت کنم
منم قانون شما رو دارم !
یعنی تا از وبلاگی خوشم نیاد لینکش نمی کنم ! و همون طور که گفتم اصلا پسرا رو خیلی کم پیش میاد لینک کنم
مطمئن باش خوندم !
ولی آخه مموش واقعا همستره ! من دو تا از پستاتون رو خوندم و نمی دونم به شما هم گفتم یا نه صفحات و سیو می کنم بعد می خونم چون من از طریق کام میام و لب تابم مودم نداره و کام همیشه شلوغه و پدر ممکنه صداش در بیاد !
خلاصه ما هم عمری ازین مموشای شما داشتیم !
واسه نگهداریشم یه جا آموزش دادم ! تو یه سایت ! می خوای لینکشو میدم
ولی گفتی آکواریوم گفتم لابد داری مسخره می کنی که دست و پا داره ! چون گفتی از آکواریوم میپره بیرون !خو ماهیه ای ما از آکواریوم می پرن بیرون همیشه ! واسه آکواریوم در گذاشتیم !
ما هم همسترامون ر ودرون قفس نگه می داشتیم !
خیلی حرف زدم !
خسته شدم !

میدونم ... گفتم منم بخونم و آگاهانه لینک کنم خوب !
لینکو بدی که ممنون میشم ... بعدم قبل ها آکواریوم داشتم و ماهی دیگه مموش رو هم کردمش همینتو !

خسته نباشی...

نگین چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 http://www.mininak.blogsky.com

خف میدونی من اصراری واسه لینک ندارم . اگرم گفتم لینک واسه اینکه بتونم به وبلاگتون بیام و بخونم . چون لینک نباشید من یادم میره و اینا ...
گفتم واقعا از نوشته هاتون خوشم میاد !
اه ! من چرا این قدر فعل مفرد و جمع و قاطی می کنم !
خلاصه اینم رمز . می تونی اصلا نیای و لینک نکنی و نخونی
شیفتو نگه می داری و تایپ می کنی negin12 وقتی تایپ تموم شد شیفتو ول می کنی
یعنی میشه این لغت ! میتونی همینم کپی کنی ! NEGIN!@


متاسفانه یه سری آدم برام مشکل ایجاد می کنن مجبور شدم رمز بذارم ...
همین !
با تشکر !

نگین چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 http://www.mininak.blogsky.com

اون نظر قبلی رو تایید نکن لطفا رمز خصوصی بمونه

َAra چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:56 http://zendegieara.blogsky.com

سلام داداش

خوبی ؟

من اصلا فوتبال بازی نکردم . تو مدرسه اصلا با کسی حرف نمیزدم که بخوام بزارن بازی کنم . بگذریم .

بابای خوبی داری . از طرف من بهشون بگو خیلی پدر خوبی هستن .

سلام

خوب که الان نه ! به دلیل پست آخرم ...
تو چطوری ؟ ، خوشحالم که الان حداقل یکم هم زبون پیدا کردی ...
چشم ...
مراقب خودت باش...

vo0ro0jak چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:17 http://vo0ro0jak66.blogsky.com

سلام آقا پسر عید توام مبارک.من از سفر برگشتم

سلام

ممنون ...

خوش اومدی ...

خوب باشی...

گندم پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:14

سلام
من عاشقه فوتبالم! اگه پسر میشم دوس داشتم فوتبالیست شم!! اونم خط حمله بازی کنم! ولی الانا که بازی میکنیم منو همیشه داداشم میزاره تو دروازه!همشم گل میخورم!
بهت حق میدم چون اصولا انگاری برای آدم لالایی میخونن!!
برا مموش خوشحالم...

سلام

چی بگم والا ...

دقیقا ...

مرسی

خوب باشی

احسان یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:48 http://inmymine.blogfa.com

از این پست شروع کردم.. خوشحال شدم که قبل این واقعه این روزا خوش رو داشتی...
دنیا همینه دیگه دو روزش اینطور دو روزشم...
کلاست پایینه آقا داداش! لپ تابی که بنده هدیه!گرفتم وایو- سونی میباشد! با سه سال گارانتی که اینطور خرج برنداره[تبلیغ در جهت کامیوتری داشتم پدر]
خوب خودشرینی کردی در برابرdad گرام ها!

میدونم ...
آقا داداش منم گارانتی داره البته ۴۰۰ روز ! ولی ضربه که بخوره ! خو این LCD ایش خورد ! شده بود !!!
بله ه ه ه ه ه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد