بابابزرگ ...


امروز ساعت 4صبح رفت...

خیلی دوستش داشتم... ، یادمه کوچیک که بودم چون فاصله خونه ما و عموهام کم بود ، هر روز صبح 7 تا نون تازه میگرفت ، یکیش رو میذاشت خونه خودشون ، دوتا میداد به ما ، به هر کودوم از عموهام هم 2تا... ، هنوز مزه اون نونا زیر دندونمه... ، یادمه این چند ساله عیدی چیزی که میشد دلش طاقت نمیاورد تا بچه هاش برن پیشش... میومد بهشون سر میزد و بهشون عیدی میداد ... یادم میاد میگفت ابوالفضل من فقط میخوام مجلس عروسی تورو ببینم ...

خیلی مهربون بود... خیلی... 

به همین زودی دلم براش تنگ شده...

واسه شادی روحش یه صلوات بفرستین و یه فاتحه بخونین ممنون میشم ...



خوب باشید...

نظرات 16 + ارسال نظر
S.H چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:36

سلام

واقعا متاسفم و بهتون تسلیت میگم
ما را هم در غم خودتون شریک بدونید.

خدا رحمتشون کنه. انشاالله با اولیا خدا محشور بشن.

سلام

ممنون... خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه...

خوب باشید...

بی تاروپود چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:40

یادمه خرداد ماه امسال وقتی مامان بزرگم فوت شدن گفتی نمیدونم چی باید بگم فقط بدون خیلی ناراحتم
الان حال اون روز تورو من دارم چون میدونم خیلی برات سخته و منم خیلی برات ناراحتم
امیدوارم سایه بقیه بزرگترا بالای سرت بمونه چون من این نعمتم نداشتم ودیگه بزرگی برامون نموند
از صمیم قلبم بهت تسلیت میگم عزیزم

سلام

ممنون ... خیلی لطف کردی آبجی ...

خوب باشی

گندم پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:39

سخته میدونم....
متاسفم فقط همینو میتونم بگم...
خدا بهتون صبر بده....

سلام

ممنون ... لطف کردی ...

خوب باشی ...

Ara پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 http://zendegieara.blogsky.com

سلام .

واقعا ناراحت شدم . تسلیت میگم .

سلام

مرسی داداشی ...

خوب باشی

مرضیه پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:51

واقعا متاسفم
امیدوارم روحشون شاد و یادشون پاینده باشه

سلام

مرسی...،لطف کردین...

خوب باشید...

نگین جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 http://www.mininak.blogsky.com

تسلیت میگم
روحشون شاد ...

(راستی لینکه اون پسر گرافیسته که گفتم تو وبلاگم هست به اسمه میرزا طناز )

مرسی ...

خوب باشی...

زهرا موسوی جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 20:35

تسلیت میگم .خدا رحمتشون کنه.مادربزرگا و پدربزرگا نعمت هایی هستند که بعد رفتنشون،جای خالیشون هیچ جوری پر نمی شه.

ممنون ... خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه ...
دقیقا همینجوریه که میگین ...

سمت خدا جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:48 http://samtekhoda.ir

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
تسلیت میگم ان شاءالله عمر باقی ماندگان
چه کنیم إنا لله وإنا إلیه راجعون همگی آن به آن داریم به سمت او می ریم و باید بریم
ما را هم در غم خودتون شریک بدونید
روحشان شاد

سلام

ممنون...

خوب باشی...

shakiba شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:12 http://kavirbienteha.blogsky.com

سلام

بهتون تسلیت میگم...
ایشالا که خدا رحمتشون کنه و با اولیا الله مشهور بشن

سلام

ممنون ...

خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه ...

خوب باشید...

احسان یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:51 http://inmymine.blogfa.com

الهم صل علی...
این وقت ها که میرسه یهو هرچی خاطره و نصیحت و لطفه که از طرفشون بهمون شده تو لحظه هایی که داغ این رفتن زیادی داره سنگینی می کنه هجوم میاره...

انشاألله روحشون قرین رحمت... کم سختی نمی کشی تو هم ها!

چی بگم والا ...

منیره یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:26

تسلیت میگم
یه لحظه وقتی اومد تو ذهنم که شاید روزی بابا بزرگ منم برن پشتم لرزید و اشک تو چشمم جمع شد
خیلی حس بدیه

ممنون ، ایشاالله همیشه سایه همه بزرگترها بالای سرتون باشه ...

بهار یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:20

تسلیت میگم
هر چی بگذره جای خالیشو بیشتر حس می کنید...

...

شازده کوچولو یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:23 http://www.lepetitprince.blogsky.com/

سلام دوست من
خیلی ناراحتم که اولین پیغامی که برات میذارم پیام تسلیت اه. خدا بیامرزتش.
به منم سر بزن. خوشحال میشم

سلام

مرسی ... خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه ...
چشم

خوب باشی

مسافر کویر دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:46

ببخشید الان دیدم و متوجه شدم
واقعا متاسفم.خدامیامرزدشون
دلتنگی واسه مامان بزرگ و بابابزرگا هیچ جوری رفع نمیشه.میدونم چه حالی دارید

خواهش ...
ممنون ... لطف دارین ...
اوهوم ...
خوب باشید...

بی تاروپود چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:52

چه آهنگ قشنگی

بد جوری دلم رسوا و چشمم دریا شد
اون که به خوابم میومد پیدا شد و بختمم باز نشد

!!!

مهدی مهراب دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:49 http://www.dele-asemani.com

پیره مردی خندان و نورانی که هر وقت او را میدیدم به یاد خدا می افتادم.سختی روزگار از نگاهش پیدا بود.و چه زیبا در مقابل این سختی کمر خم نکرده بود.انسان استقامت و بردباری را در صورت نورانیش می دید...
و امروز فقط با خاطراتش,یادش میکنیم و او زنده است...
الفاتحه

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد