گروه نرم افزاری صباپرداز یزد!

اونروزی که با رضا رفتیم پارک علم و فناوری واسه ارائه دادن یه طرح فکر موندگار شدن که هیچ ! فکر قبول ایده امون توی مرحله پیش رشد هم به ذهنمون نمی رسید ...

ولی خوب از اونجا که خدا کلا کاراش عجیب غریبه و ما نیز هم ! با همون طرح نصفه نیمه و تخمین پشتیبانی مالی ۴۵۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال ! واسه یه طرح نرم افزاری اونم ظرف ۵ دقیقه ! وارد مرکز رشد فناوری اطلاعات و ارتباطات یزد شدیم... و این شد داستان تاسیس گروه نرم افزاری صباپرداز یزد تاریخ ورودمون ۸۹/۱/۱ بود ، قوانین این مرکز اینجوریه که باید بعد از ۶ ماه بتونی هیئت داوران پارک رو واسه طرح و ادامه کار توجیه کنی ، البته این توجیه بیشتر جنبه اقتصادی داره ... یعنی باید بتونی ثابت کنی میتونی شرکت گردونی ! کنی... که خوب تو این مرحله هم با کمک اوس کریم موفق بودیم و فعلا ۳ سالی اینجا موندگار میشیم ایشاالله ...


بماند ... الان جز من و رضا ، ۴ تا دیگه از بچه ها هم جز نیروهایی هستن که اینجا مشغول کارن...


الان جز سر به سر هم گذاشتن و تمام وقت خندیدن و صبحانه توی شرکت خوردن !  کارهای مثبت دیگه ای هم مثه طراحی وب سایت ، تولید و توسعه نرم افزار ، طراحی و پیاده سازی شبکه و اینا ... و کلا هر کاری که بهمون پیشنهاد شه انجام میدیم


اینجا چند تا عکس میذارم واستون که دیدنش خالی از لطف نیست ! (واسه دیدن عکس ها میتونید رو اسمش کلیک کنید) :

 

عکس اول ! : این عکس محل قبلیه شرکته ... که تا اول ماه مهر اونجا بودیم و زمانشم وقت÷یه که داشتیم سیستم جامع ارتباط با نماینگان واسه یکی از کارخونه های تولید کاشی و سرامیک رو می نوشتیم ... اونوقتا تقریبا فقط من بودم و رضا ... دورانی بود ... ضمنا اون توپه هم که اون جلو هستش کادو تولد پارسال منه ! به خاطر یه لپ لپ ! سه نفر رو شام دادم ! ولی خیلی دوسش دارم این توپه رو ...


عکس دویوم ! : اینجا من ضمن طراحی سایت واسه یه کارخونه تولید قطعات خودرو داشتم BP هم واسه ارائه به پارک می نوشتم ! ابزار چای و قند و اینام که دیگه مشهوده !


عکس سیوم ! : این نقشه رو ممد واسه چیدن میزها و دکور شرکت توی زمستون کشید ! یعنی اینقد ضایش کردیم و بهش بی توجهی کردیم و خندیدیم ! که بیخیال شد  


عکس چهارم ! : این مهر قبلی ه شرکت بود ! ممد بهش میگه گوشت کوب صباپرداز ! این نوشته ی روش هم کار خود ناجنسشه !


عکس پنجم ! : این عکس مال اولیه که داشتیم تو محل جدید مستقر میشدیم ! می خواستم 2 تا رنج آی پی های شرکت رو یکی کنم واسه ارتباط بهتر ... (به اون سه راهی بدبخت برق دقت کنین ! 10 12 تا کابل فک کنم ازش منشعب شده ! )


عکس ششم ! : وقتی بود که نرم افزار حسابداری خریده بودیم و من داشتم همه سندهایی که تا اون موقع دستی زده بودم وارد میکردم تو این نرم افزاره ! به مرحله هایی از دیوونگی رسیده بودم که خدا رو شکر سندها تموم شد !!! اشتباه نکنین محلش هم شرکته ... گاهی خاکی شده روی زمین می نشینیم !


عکس هفتم ! : این عکس هم داغ داغه ! مال امروز صبحه ... وقتی که داشتیم واسه اینترفیس سایت خودمون بحث و به اصطلاح تبادل نظر میکردیم و اینا ! اونجاهایی که قابل خوندن نیست خط رضاس ! البته نوشته های رضا بیشتر به نماد شبیه ه تا خط ! ولی من کم کم دارم الف بایی که اون باهاش مینویسه رو یاد میگیرم یه چیزی بین خط میخی و خط چینیه ! و مستقل از زبان هم هست ! اون دوتا ستون کناری هم که دو تا دیگه اش نیس ! پروژه های جاری شرکت و مشخصات و پیشرفت و اینا و ایناشه دیگه ! 

 

رضا به کمک سیستم BlogEngine (اینجا) یه وبلاگ واسه بچه های شرکت راه انداخته که هنوز توی مرحله تست و آزمایشه ، قراره بعد از راه اندازی کامل همه بچه هایی که به هر نحوی توی شرکت مشغول هستن یه نویسنده باشن و کلا هر چه دل تنگشون خاص بنویسن ! البته نه حالا هرچی !!! واالاااا...


همین جا بازم از رضا واسه صبر و تحملش واسه بعضی تنبلی ها و دیوونه بازی ها و ... ! تشکر میکنم بصورت کاملا جدی !!! مرسی رضا جان ...


این پست صرفا جنبه اطلاع رسانی داشت و اصلا تبلیغاتی نبود ! حرف تو دهن مردم نذارین خدا خیرتون بده !!!

ببخشین دیگه طولانی شد ...



خوب باشید ...

نظرات 13 + ارسال نظر
گندم پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:58

سلام سلام
تبریکات گرمُ صمیمانه ی مرا بپذیر!
امیدوارم همینطور موفق بری جلو..
شیرینیش یادت نره!!

سلام

مرسی ... ، من دس به شیرینیم کلا خوبه ... ما در خدمتیم به هر حال ...
از دعای تو حتما همینه ...

خوب باشی ...

رضا پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:19


السلام علیک ! یا مدیر

بهار پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:19

تبرررررررررررررریک تبریک
ایشالا که موفق باشی و هر روز از پیشرفت کاریتون اینجا بنویسی
ولی کو عکسهایی که اینقدر شرحش را دادی؟؟؟؟؟؟!!!
یعنی باید تجسم کنیم ؟! یا عکسا را نذاشتی؟!!!

سلام
مرسی ...
از دعای خیر شما دوستان حتما همینطوره ...
خو ! اینا که نوشتم عکس اول و دویوم و اینا ! خودش لینکه دیگه ...

خوب باشی ...

نگین پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:53

سلام !‌
بابا pc ! بابا مدیر !دسته مارم بگیر شاید یه چی شدیم نه ولش کن منکرات گیر میده اصلا تو کارتون وکیل نمیخواین ؟

سلام

PC ؟!!!! مدیر سیخی چند ! اونجا همه اول رفیقیم بعد همکاریم بعد رده اداری تعریف میشه ... تازش هم بیشتر این رده ها تشریفاتیه ... واسه خنده
منکرااات ! به قول قدیمیا خدا عقلت بده دختر
اتفاقا جز برنامه هامون هست که مشاور حقوقی داشته باشیم ولی واسه یک سال دیگه حداقل ...
درست که تموم شد بگو کی بهتر از تو ...

خوب باشی ...

!!! پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:22

واقعا چه به دل آقا رضا میرسه؟؟؟؟
حالا بگو من کیم؟
منتظرم...

سلام

خو حداقل از پشت یکی دیگه از سیستم های شرکت کامنت میدادی ، سیستم من لاگ داره فک کنم آقای MJN !

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:38

سلام

خوبه . سرت شلوغه .

بله . تبلیغاتم که میکنی ؟؟!!

سلام

ای ... سرگرمم دیگه ...
تبلیغات کجا بود ؟!

خوب باشی ...

زهرا موسوی پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:46

پست جالبی بود.من که کلی خندیدم.
رضا،آقا نفیسی خودمونه؟
خوب هستند؟خبری ازشون نیست.
کلا قدر همو بدونید.دوست خوب کم پیدا می شه.

خدا رو شکر که باعث خنده شد حداقل
اهوم ... بله همونه ...
سلام داره ، الان کی هست که اون باشه همه رفتن دنبال کار خودشون ! من فقط عقلی به سرم نیس همچنان زیاد اینجا ها وول میخورم ...
خوبه اونم ...

این حرفتون رو باید با طلا نوشت ... خدا رو شکر بهترین دوستای دنیا رو دارم ...

خوب باشید

دهاتی جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:59

دمپایی های منو که جا نگذاشتید اونجا؟ :پی
دیسیپلین شرکت را هم همواره حفظ کنید! ;-)
قسمت نشده بیام محل جدیدا ببینم،کی وقت میدین؟ :دی

اتفاقا فک کنم جا مونده !
اینجا ته دیسیپلینه به عکس اونجا ! فقط مشکل نیروهاییه که کار میکنن که اونم قابل اصلاح نیستن !
تو وقتی بیداری یه ندا بده ما میایم دنبالت اصلا ! ... بی معرفتی دیگه ...

!!! جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:46

خو چیه ؟!

مسافر کویر جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:01 http://mosafere-kavir.blogsky.com/

نقشه محمد آقا فوق العاده مهندسی بوده ها.حیف بود توجه نکردید
البته این سیم و سیم کشی شمام دست کمی نداره مهندس!!!
بذار یه دفاع از مهندس رضا بکنم:بابا مهم خط نیست مهم فکره که الحمدلله خوب منتقل شده و میشه
کجایید آقای نفیسی؟کم پیدایید؟خوش میگذره؟

سلام

معمولا تو صباپرداز کلا کارهایی که درست باشه رد میشه
سیم و سیم کشی مگه چشه ؟! بعدم این واسه کانفیگ روتر و پیدا کردن راه حل بود ! یا به قول خارجکی ها سوولووشن ! والا بعدن خو بهتر شد ...
مهندس رو با من بودین ؟!
خوب مهم اینه که اصلا منتقل نمیشه یعنی گاهی خودشم نمیتونه خط خودشو بخونه من باید کمکش کنم !

بقیه اش هم دیگه خود رضا باید جواب بده دیگه

فعلا ...

دهاتی جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:30

اون دمپایی ها مال یه اقا مهندس بوده صبح ها تو شرکت پا میکرده ظهر ها هم همونجا جا میذاشته :دی
خیر و برکت داره!اگه پات کنی سال دیگه شرکتتون میره طبقه بالا ;-)
بی معرفتی نیست،تو که اوضاع منو خبر داری،بتونم حتما میام.

خیله خوب ! ... حالا میریم میاریم ! (این رو باید با تلفظ خاص ممد بخونی! )
شوخی کردم آقو ... فعلا که پیش مایی داری به مموش ور میری و ما کامنتت رو جواب میدیم ...

خوب باشی

رضا جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:59

بنده از همین جا از دوستانی که احوال پرسی کردن تشکر میکنم.عرض کنم که بنده در جوار جناب اقاپسر خوب نباشم در کنار کی خوب باشم

بازم خوبه اینجا محلی شده برای احوال پرسی،Facebook را که دوستان نابود کردند با اون همه سیاسی بازی،فقط مونده اینجا(فک کککککککن،وبلاگت را با Facebook مقایسه کردم)

حالا زود اینو تایید کن بگیر بخواب که صبح هزار تا کار داریم....

رضا !!!! اصلا کلی من الان تحت تاثیر اینا قرار گرفتم ...
بیا در آغوشم ! ...

اینم تاییده از محل شرکت !!!

مسافر کویر شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:48 http://mosafere-kavir.blogsky.com/

خیلی باحاله اینجوری کنارت بشینن کامنت بذارن تو هم آن لاین جواب بدی.تجربه دارم میگمااااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد