بازم کربلا - دل - سرماخوردگی

اول نویس : بازم کربلا

فردا شب ، ساعت 11 باید فرودگاه باشیم واسه اهواز و بعد از اونم کربلا ...

هرچند این دفعه نمی دونم واقعاً میخوام برم یا نه ، ولی حداقلش اینه که میرم به خاطر حرف بابا مامان که می خوان بهشون کمک کنم ...  بماند ... به هر حال ، دوستان وبلاگی و غیر وبلاگی که اینجا رو می خونن ، خوبی که ندیدین ، بدی‌ها رو هم به خوبی بی اندازه خودتون حلال کنین ... ، اگه هم کاری باید بکنم واسه اینکه ازم راضی بشین بگین ...

التماس دعا گو هاش هم کامنت بدن ! یالا !



وسط نویس : دل

یادم نمیاد توی زندگی دل کسی رو شکسته باشم ، حداقل فهمیده باشم که دلی رو شکستم ، جز یکی ، یه نفر که حس میکنم همون S.Hی هستش که یه موقعی اینجاها کامنت میداد ، نمیدونم شایدم اشتباه کنم ، ولی خیلی کم پیش میاد این حس ه اشتباه کنه ، اگه اونه و هنوزم اینجا رو میخونه امیدوارم ببخشتم ، میدونم که بد کردم بهش ، ولی خیلی‌ش خارج از اختیار خودم بوده و اگه یه دلیل داشته واسه اینکه نرفتم ازش عذرخواهی کنم ، این بوده که روم نشده … به هر حال اگه ناخواسته دل دیگری را نیز بشکستیم ! معذرت … امیدوارم بتونم جبران کنم ... 



آخر نویس : سرماخوردگی

حالا تو این گیر و دار که میخوایم بریم ! امروز که پا شدم ، همه تنم درد میکنه ، فک کنم سرماخوردم اساسی ، یحتمل بابا اینا اونجا باید از من مراقبت کن !



شعر نوشت : سهراب ...

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت

به تاریکی شن ها بخشید

وبه انگشت نشان داد سپیداری را ...



خوب باشید...

نظرات 5 + ارسال نظر
نگین سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 http://www.mininak.blogsky.com

پس تو هم مثه من زیادی خوش شانسی !‌وقتیمیخوایبریمسافرت یا کاره ضروریداری فوری سرما می خوری !‌
رفتی اونجا واسه منم دعا کن باشه ؟

سلام

اوهوم شدیدا خوش شانسم ... باحاله که
چشم ، ضمنا اونجوری هم نکن قیافه ات رو بخند ! دهااا ! ...

مراقب خودت باش
خوب باشی

patina سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:11 http://patina.ir

سلام خوبی؟
خوش به حالت
التماس دعا
دعا کنید با معرفت قسمتم بشه
ممنون
راستی چرا مراقب خودت نبودی؟
اونم دم سفر
فقط برو دکتر زود خوب بشی که اونجا اذیت نشی
نمیترسی که بابا ابولفضل؟

سلام
مرسی ...

محتاجیم ... ، ایشاالله ...
خو چیزی بهم ندادن بخورم سرما خوردم ! ، ولی الان بهترم ، دکتر هم خداییش خوشم نمیاد حسش نیس ! ...

نه نمیترسم

خوب باشید ...

مرضیه سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 19:43

سلام ما را هم برسونید
زیارت پیشاپیش قبول، سفر خوبی داشته باشین

چشم ، اگه لایق باشم ...
ممنون ...

خوب باشید

بهار سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 21:27

اسم کربلا که اومد بدجوری دلم شکست و کلی گریه کردم...
امیدوارم این معنیش این باشه هنوزم خدا با همه ی بدیهام نگام می کنه
دوست خوبم منم از دعا فراموش نکن

خوبی از خودته ، تو هم واسم دعا کن ...

زهرا موسوی چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:23

الات احتمالا کربلائید.؟من دیر دیدم پستتونو.
در هر صورت التماس دعا

سلام

نه گفتم که توی پست امشب میریم ...
محتاجم ...

خوب باشید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد