عشق ...

و چقدر تعبیر تو از عشق قشنگ بود ...

"نمیدونم آدما چرا الکی عاشق میشن ..."


چیزی نتونسم بگم ...


حکمتت ...

میچرخونی ...

میپیچونی ...

بالا پایین میکنی ...

گاهی فک میکنم دوس داری با بنده هات بازی کنی ...

بعد که دیگه خسته خسته شون کردی ... 

میزنی به شونه شون و لبخند میزنی ...

میگی ، گفته بودم  : ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ...


شکرت ...

دیوانه ...

شنیدین میگن یه دیوونه یه سنگ میندازه تو چاه پنجاه تا هوشیار نمیتونن درش بیارن ؟

حالا شده قصه کارای من ، مخصوصا امروز ...

خدا آخر عاقبتمون رو به خیر کنه ...

خدا ...

فیلم محاکمه ، سکانس پزشکی قانونی ...

ایرج قادری تو جواب همکار پلیسش وقتی که میگه ببین جز من کسی می تونه کمکت کنه ؟

برمیگرده میگه : خدا ...


خدا گفتنش اشکم رو در آورد ... کسی که مدتی فراموشش کردم ولی اون هوامو داشت ...

بازگشت ...

تجربه رسمی وبلاگنویسیم از اینجا شروع شد ... ، بعد اینجا هرکدوم به دلیل تعطیل شدن ، دیگه قصد نوشتن نداشتم ولی خوب دلم فقط با نوشتن آرووم میگیره ...

احتمالا تا مدت زیادی حداقل کسی اینجا رو نخونه و این شاید یه فرصت باشه واسه من ...

خیلی از چیزا فرق کرده و خیلی اخلاقام عوض شده ... ، مهربونیم واسه خیلی ها تموم شده و شدم یه آدم سنگ دل ... دلیلشم واسه خودم محترمه !

به هر حال احتمالا باز اینجا خواهم نوشت ...


خوب باشید ...

پست آخر - حرف آخر ...

اول نویس :


این آخرین پست من توی این وبلاگه و از این به بعد میتونید آقاپسر رو از آدرس زیر دنبال کنید :


www.aghapesar.ir


همه پست های این وبلاگ (جز این پست) با حفظ تاریخ به وبلاگ جدید منتقل شده ولی هنوز راهی واسه انتقال کامنت ها پیدا نکردم ، هنوز پیگیرم ، ولی اگه نشد از همه کسایی که لطف کردن و کامنت دادن عذرخواهی میکنم ولی این وبلاگ همچنان با همه پست ها و نظراتش باقی خواهد موند ، دیروز تقریبا قالب و انتقال مطالب کامل بود ولی به خاطر احترام به امام حسین و عاشورا منتقل شدن خودم رو گذاشتم واسه امروز ... ، ولی در کل هنوز کم و کاستی زیاد داره که کم کم رفعش میکنم ...


وسط نویس :

ندارد ...


آخر نویس :

ندارد ...


خوب باشید ...

لبخند

خیلی قشنگ تره که :

بجای ناسزا به راننده جلویی ، لبخند بزنی بگی فکرش مشغوله ...

بجای داد و بیداد مقابل اونی که داره حرف اشتباه میزنه ، لبخند بزنی و بگی بهتر نیست بیشتر فکر کنی ...

بجای قهر و لج بازی با آدمهایی که به نظر تو احترام نمیذارن ، لبخند بزنی و بگی هر کسی نظر و عقیده خودشو داره ...

بجای ناراحتی غصه واسه مشکلات زندگی ، لبخند بزنی و بگی آسونی و شیرینی کنار سختی و تلخی ه که معنی پیدا میکنه ...

بجای اخم همیشه لبخند بزنی ...


بجای ...


اینجوری همیشه یه لبخند قشنگ روی لبهات ه و علاوه بر حس خوبی که به خودت دست میده ، باعث آرامش و نزدیکی آدمهای اطرافت بهت میشه ...


* مشترک مورد نظر در حال تلاشه که اینجوری باشه ...


خوب باشید ...

محرم - اینترنت جدید - روز دانشجو

اول نویس : محرم ...


(سرکوچه خودمونه که هر سال اینجوریش میکنن ، خیلی قشنگه)


بازم محرم اومد ، نمیدونم واسه چی این ماه رو دوست دارم ولی وقتی گوشه کنار شهر بوی محرم میگیره ، احساس آرامش قشنگی بهم دست میده ... ، هرچند این روزا باز درگیریم با خودم زیاد شده ولی خوب این احساس آرامشه کلا از یه جنس دیگه اس ...


وسط نویس : اینترنت جدید ...

از شرکت فن آوا به پارس آنلاین کوچ کردیم و فعلا که خیلی راضی هستیم از این کوچ اجباری ! ، اینکه اینجا یکم خاک گرفته هم دلیلش بی نتی بود و یکم اوضاع احوال خودم ...


آخر نویس : روز دانشجو

نیس کلا زیادی در همه عرصه ها فعالیم! کلهم یادم نبود مثلا امروز روز دانشجوه ! مرسی از parazit جان که اومد یادآوری کرد !!! ، روزتون مبارک !!! (بعد نویس !!!)


دیگر نویس :

... و با دو تازیانه نداشتن و نخواستن ، همه آن جانوران آدمخوار را از پیرامون انسان بودن خویش ، می تاراند ، و آن گاه ،

آزاد ، سبکبار ، غسل کرده و طاهر ، پاک و پارسا ، خود شده و مجرد و رستگار. انسان شده و بی نیاز ،

به بلندترین قله رفیع معراج تنهایی می رسد و آنجا ، همه من های دروغین و زشت را ، که گوری است بر جنازه شهید آن من راستین و زیبا و خوب ، که همیشه در آن مدفون است و از چشم خویشتن نیز مجهول و از یاد خویشتن نیز فراموش - فرو می ریزد ،

با ذکر ، با جهاد بزرگ ، و با مردن پیش از مرگ .


نیایش (مجموعه آثار (8) / دکتر شهید علی شریعتی


خوب باشید ...

حسین - لپ تاپ ممد - اخبار وبلاگ !

اول نویس : حسین


                                          حسین                                         خودم


با بشر فوق ! من مدت 13 ساله که دوستم فک میکنم ، یعنی از حدودای 11سالگی ، اولین کسی بود که اومد توی زندگیم و تونستم دوست صداش کنم ، از اون به بعد دوستای زیادی پیدا کردم ولی ارتباط و صمیمیتی که با حسین داشتم نتونستم با کس دیگه ای برقرار کنم و داشته باشم(فک نمیکنم از این به بعد هم بتونم !) شاید به خاطر اینه که اونم مثه خودم تک فرزنده و درک متقابلمون از هم بهتره !(چقد باکلاس حرف زدم !!!)

این عکس هم مال رستوران شاه عباسی میبده که باهم بودیم و منو پیاده کرد !!!


وسط نویس : لپ تاپ ممد

لپ تاپ ممد رو باز کردم که فن CPU رو واسش تمیز کنم که کمتر صدا بده ! چشمم در اومد تا بستم ! ، این 4 5 مین لپ تاپیه که باز کردم ولی بیخود تر از این HP تو طراحی ندیدم ! طراحی که میگم واسه قطعات داخلیشه ، واسه رسیدن به فن ، مجبور شدم هارد و باز کنم ، قاب بالاش ، کل قاب پایین ، کی برد ، ال سی دی ، بعدم مادربرد و باز کنم بعد تازه میرسیدی به این فن ! بعدم که 200 تا فیش کوچیک و بزرگ از بالا و پایین باید وصل کنی ! ، دل خودم از همه آسون تر بود ، سونی هم مال رضا آسون بود ، سونی حسین هم تا حدودی سخت بود ولی نه اینقد ! خلاصه که چشمم در اومد !

این عکس مال مرحله یکی مونده به آخر تو باز کردنشه !



آخر نویس : اخبار وبلاک !

پروفایل وبلاگمو آپ دیت کردم این که از این ،بعدم احتمالا توی چند روز آینده واسه رسیدن به وبلاگ از آدرس aghapesar.ir یکم اختلال ایجاد بشه ، دارم کلا منتقل میشم روی هاست خودم ، ولی همچنان aghapesar.blogsky.com در دسترسه ، کامل که بشه دیگه منتقل میکنم و خبر میدم (حالا یکی ندونه فک میکنه خیلی مهمه !!!)



خوب باشید ...

اول نویس : 

گاهی همه کار میکنی که دلت خوش بشه ! یعنی همش به این در و اون در میزنی که شاد باشی ، به در بسته خوردن اینجور وقتا آدمو بیشتر میبره تو حالت دپرسی ! ، ولی ما پر روییم ، هرچند با بغض ولی به روی زندگی بازم میخندم ... 

 

وسط نویس : 

یکی دو روزه گریه بهونه چشمامه ... ، اینم رو الانه علی لهراسبی داره میخونه ... ، اینم از هویجوری نویس هاس ... ،  

نمی ترسم که بگم ، آره عاشق توام ، دارم اقرار میکنم نه فقط تو به خودم ، تازه چند روزه که تو خیال من میای ... 

همچنان میخواند ! 

 

آخر نویس : 

مشترک مورد نظر حالش نسبتا خوبه ! فقط امشب از اون شباش بود ! اومده اینجا یه چیزی بگه ، بلکه یکم آروم بگیره خوابش ببره ، منظور دیگه ای نداشته ... 

 

خوب باشید ...