حرفهایی که باید زد

تا حال حرف زدن زبان را می شنیدم، حرف زدن قلم را می خواندم، حرف زدن اندیشیدن را، حرف زدن خیال را و حرف زدن تپش های دل را، حرف زدن بی تابی های دردناک روح را، حرف زدن نبض را در آن هنگام که صدایش از خشم در شقیقه ها می کوبد و نیز حرف زدن سکوت را می فهمیدم ... ببین که چند زبان می دانم!

 

من می دانم که چه حرف هایی را با چه زبانی باید زد، من می دانم که هریک از این زبانها برای گفتن چه حرف هایی است.

حرف هایی است که باید زد، با زبان گوشتی نصب شده در دهان، و حرف هایی که باید زد اما نه به کسی، حرف های بی مخاطب، و حرف هایی که باید به کسی زد اما نباید بشنود. اشتباه نکنید، این غیر از حرف هایی است که از کسی می زنیم و نمی خواهیم که بشنود، نه، این که چیزی نیست. از اینگونه بسیار است و بسیار کم بها و همه از آن گونه دارند؛ سخن از حرف هایی است به کسی، به مخاطبی، حرف هایی که جز با او نمی توان گفت، جز با او نباید گفت، اما او نباید بداند، نباید بشنود، حرف های عالی و زیبا و خوب این ها است، حرف هایی که مخاطب نیز نا محرم است!

این چگونه حرف هایی است؟

این چگونه مخاطبی است؟

 

« دکتر علی شریعتی »

( با مخاطبهای آشنا )

بهشت و جهنم

روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ "، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.


مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است"، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت: "خداوندا نمی فهمم؟!"، خداوند پاسخ داد: "ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!"


هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.

رفاقت

سلام  

اول اینکه : شهادت امام صادق (ع) رو به همه تسلیت می گم و از همه التماس دعا دارم شدییید  ، اکه خلوتی با خدا کردین ، همه رو دعا کنید ، اون گوشه کنارای دلتون ، آخر و بعد همه خواسته هاتون ما رو هم فراموش نکنین خواهشا ...

دوم اینکه : دیدین چقدر بعضی ها با خدا رفیقن ، گاهی حسودیم میشه به این رابطه ای که با خدا دارن  (منم میخوااام)، خیلی باحاله ، فکر میکنی خدا یه رفیق صمیمیه واسشون ، راحت باهاش حرف میزنن ، راحت باهاش درددل می کنن ، راحت ازش گله می کنن ، راحت حتی باهاش دعوا می کنن  ، خیلی باحاله نه ؟! جالب تر اینکه خدا بیشتر به حرفشون گوش میکنه ، اونام از اینکه خدا بیشتر از کسایی که رابطه شون با خدا رسمی و ارباب و بنده ایه ،  حرفاشون رو میشنوه و کمکشون میکنه ، مطمئنن ...   

سوم اینکه : 47 تا کتاب الکترونیکی واسه موبایل رو می تونین از اینجا دریافت کنین (لینک دانلود مستقیمه ، اگه از Dialup استفاده می کنین توصیه اکید می کنم از دانلود منیجر استفاده کنین که به مشکلی بر نخورین ! ) ، کتاب ها بصورت جاوا هستش و واسه اکثر گوشی ها قابل استفاده ، کلمه عبور واسه باز کردن فایل فشرده : golestantalk.com  هستش ، لیست کتاب ها رو هم میتونین تو ادامه مطلب ببینین (البته اسم فایل ها رو ، که قاعدتا میشه از روی همونا اسم کتاب رو حدس زد ) ، من واسه یه کتاب رباعیات خیام مجبور شدم در حالی که اکانت اینترنت (مثلا) پر سرعتم یا همون ADSL خارجی ها تموم شده ، با اینترنت (واقعا) کم سرعت ! یا همون Dialup کفار ! این 5 مگابایت و دانلود کنم ، ولی فکر کنم ارزششو داره ...  

  

تبصره ! : این کتابا رو من آرشیو و آپلود نکردم ، نتیجتا اگه مشکلی چیزی داشت ، مسئولیتی متوجه من نیست ... 

خوب باشید

ادامه مطلب ...

روزانه ...

ندانستن به همان اندازه که چیزی رو اثبات نمی کنه ، نفی هم نمی کنه ، بالاخره توی ندانستن لذتی هست که تو دانستن نیست ... 

 

روی ماه خداوند را ببوس ، مصطفی مستور (ذهنی نوشتم شاید یکم جمله بندیش عوض شذه باشه) 

  

خود نویس : 

خیلی خوبه ، بعضی چیزها رو ندونیم  ، درسته گاهی آدم رو به شک میندازه و تو یه حالت برزخی نگه میداره ، ولی امید رو تو دل آدم زنده نگه میداره ...  ، چجوری بگم ، می تونی امید داشته باشی لیوانت یه نیمه پر هم داره ...  

 

روز نویس : 

 

امروز مسعود سر کلاس سیستم به حالت عرفانی جدیدی رسید ! ، جریان خواب رفتن های مسعود سر کلاس ها سر طولانی داره ، ولی اینکه تو خواب حرف هم بزنه تو نوع خودش دیگه منحصر به فرده ، حالا شانسی که آوردیم از صدا خودش بیدار شد  و الا احتمالا یه داستان هم واسمون تعریف میکرد تو خواب ، ما طالب شنیدن بودیما ، ولی خوب شاید استاد میخواست درسش رو ادامه بده یکم بهش بر می خورد البته شاید ...  ، در هر صورت کلی خندیدیم ! خدا حفظش کنه مادر !!!  ،جدا از این کسایی که این ترم سیستم دارن حتما ازش بخوان واسشون اجزای یه فرآیند رو توضیح بده ، با مثال عملی ... 

 

خوب باشید

" دقیقا بدون عنوان ! "

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام

و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است

با ریشه چه می کنید

گیرم که بر سر این بام

بنشسته در کمین پرنده ای

پرواز را علامت ممنوع می زنید

با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید

گیرم که می زنید

گیرم که می برید

گیرم که می کشید

با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید 

 

به نظرتون میشه احساس یکی رو با زور ازش گرفت ؟! ، نه نمیییییشه ... ، خدا رو شکر تنها چیزی که توش آزادی ، حالا فارغ از کشور و دین و ملیت احساسته ...  حالا نسبت به چیزی ، حرفی ، کسی و ...

 

خود نوشت : 

این چند روزه انجمن علمی دانشکده بسیییار فعال و اکتیوه !  ، خدایی تک تک بچه ها زحمت می کشن ، ولی من دلم برا دبیر یا بقول خودم رئیس جان میسوزه  ، تقریبا هرکی هرجا میره و کاری می کنه یه سرش واسه اون جا میمونه ، بعضی وقتا در مورد یه چیزی مشورت میکنی باهاش دیگه میگه من نمیدونم هر کار میخوای بکن ... !  وقتی این دفترچه یادداشتش که البته کاربردهای (این کاربرد جز پرتاب به سمت بچه هاست که رئیس جان هیچ موقع در این موارد استفاده نمیکنه ... خودتون پیدا کنید پرتقال فروش را)  دیگه ای هم داره دست میگیره ، میگه هنوز همه کارا مونده اینجوری  میشم ! ، آخیییی ... ، تجربه خودم میگه ما هرکار کنیم دقیقه 90 ی هستیم ولی تو همون دقیقه 90 م نسبتا موفقیم ...  ، حالا تا خدا چی بخواد ...  

 

پاورقی :  

اگه سوتی ای اعم از املایی ، دستوری و یا ... در متن فوق مشاهده می کنید بگذارین به حساب خستگی نویسنده ... 

 

خوب باشید

ای آزادی ...

ای آزادی،

 تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق می ورزم، بی تو زندگی دشواراست، بی تو من هم نیستم ؛ هستم ، اما من نیستم ؛ یک موجودی خواهم بود توخالی ، پوک ، سرگردان ، بی امید ، سرد ، تلخ ، بیزار ، بدبین ، کینه دار ، عقده دار ، بیتاب ، بی روح ، بی دل ، بی روشنی ، بی شیرینی ، بی انتظار ، بیهوده ، منی بی تو

یعنی هیچ! ...
ای آزادی، من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم.

ای آزادی، چه زندان ها برایت کشیده ام !

 و چه زندان ها خواهم کشید و چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد.

 اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی است، مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مرد، که هفتاد سال برای آزادی نالید.

من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی چه می کنی؟ نا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟ ...

 

« دکتر علی شریعتی »

(خود سازی انقلابی ، ص ۱۲۰و۱۳۰)

اراده ...

 

 

 

 

این عکس ها فارغ از متاثر کردن بیننده ، یه پیام قشنگ داره ، اراده ، اراده یه دختر ، اراده یه جنس لطیف که باید مثل خیلی از هم سن و سال هاش تو اتاقش پر باشه از عروسک های رنگارنگ ، یا سر یه کلاس مدرسه مشغول به تحصیل باشه ، یا با دوستاش بره خارج شهر گردش یا یا یا ... ، خدایی با خودمون خلوت کنیم ببینیم یه ذره از وجود و اراده این دختر توی خودمون پیدا می کنیم یا نه ... 

قابل توجه آقا مسعود ده نمکی سازنده (مثلا !) مستند فقر و فحشا ... 

 

خوب باشید ... 

 

پاورقی :  

من لینک این عکس ها رو توی ایسنا پیدا نکردم کسی پیدا کرد به منم بده ممنون

چگونه از درایور سخت افزارهای خود نسخه پشتیبان تهیه کنیم ؟

سلام 

 

این آموزش رو سایت پی سی ورلد گرفتم و ترجمه و خلاصه کردم ، خواستین می تونین کلش رو از اینجا ببینین ... 

 

اول از همه بگم که این روش ها کاملا تضمینی نیست و امکان داره تو موارد نادری جواب نگیرین ، نیاین یقه نگارنده رو بگیرین ! 

 

روش اول : 

 این فایل (حجم : حدودا 4 کیلوبایت !!!)رو دانلود کنین و رو سیستمتون اجرا کنین ، یه فایل Bat  هستش که به راحتی می تونین بازش کنین و به دلخواه خودتون هم ویرایشش کنین ، مشکل این روش اینه که یه سری فایل های بیخودی رو هم پشتیبان میگیره ، رو سیستم خود من حدود 640 مگابایت شد حجم این فولدر پشتیبان ، فولدر Driverback رو توی My Document میریزه ، این فولدر رو روی یه CD یا DVD یا همچین چیزایی کپی کنین ، و بعد از اینکه ویندوز عوض کردین ، باید روی My Computer راست کلیک کنین Propertises و بعد قسمت Hardware رو انتخاب کنین و بعد Device Manager ، بعد از اون درایور هایی که کامل نصب نشدن روشون راست کلیک کنید و Update Driver  رو از قسمت Driver انتخاب کنین ، نوع Advance نصب درایور رو انتخاب کنین و مسیر فولدر پشتیبان رو بهش بدید ... 

 

عیب این روش جز حجم زیاد فایل ها اینه که روی Windows Vista هم کار نمیکنه 

 

روش دوم : 

این نرم افزار (حجم : حدودا 3 مگابایت) رایگان رو بگیرین و از کار باهاش لذت ببرین !!! ، فقط برای استفاده فکر می کنم باید عضو بشید ، هنوز من تست نکردم ... 

این روش روی همه ویندوز ها انجام میشه و فقط از فایل های ضروری پشتیبان می گیره ، بازگردانیش هم در حد اجرای یه فایل اجراییه فکر می کنم ... و برا کاربرای مبتدی خیلی بهتره ...  

 

سعی کردم ساده بگم که واسه همه قابل استفاده باشه ... 

 

خوب باشید

توصیف نامه ! دوستان

سلام 

می خواستم بگم اولا این متن قرار بود خیلی مفصل تر این حرفا باشه ولی چون قبلش از همه دوستان اجازه گرفتم ، کش دادن منتشر کردنش بیش از این ، لوسش میکرد 

 دوما من تو نوشتن اونم اینجوریش از مبتدی هم مبتدی ترم ، خوبی بدی بود دیگه به خوبی بی اندازه خودتون ببخشین فقط اشکالاتم رو بی رو دروایسی بگین که بهتر بشم تو نوشتن  

سوما من همیشه دوستام رو جوری انتخاب کردم که حداقل تو یه چیزی بهتر از من باشن ، نتیجتا همه اونایی که اینجا اسمشون هست و نیست بدونن از من یکی حداقل خیلی بهترن و این نوشته فقط یکم طنزه ... 

چهارما همهتون رو اندازه دادش نداشتم دوست دارم ... واقعا

 

خوب باشید ...   

 

نام : مرتضی

فامیل : کلانتر

شهرت : مُری

مشخصه ظاهری : کچل !

 متولد : ۴ شهریور ۱۳۶۶ 

 

  

  

رک بودن او به حدی است که در نگاه اول دارای اخلاقی سرد به نظر می رسد ، ولی اگر با وی دوست شدید ظرف مدت کوتاهی به قضاوت اشتباه اولیه خویش پی می برید ، او راست گوست ، حتی اگر راست گوییش باعث ناراحتی کسی شود ، خوش سفرترین انسانی که در زندگانی خود با آن برخورد می کنید ... ، عقلا گویند در زمینه موسیقی استعدادی خاص دارد ، فوق تخصص در زمینه تشخیص عاشق بودن دوستان ، علاوه بر تخصص ذکر شده در زمینه های دیگری مانند ، جیغغغ ، خراب کردن عکس های تکی ، سفرنامه نویسی و دروسی که به هر نحو به فیزیک ارتباط دارند ! نیز به درجه استادی رسیده است .

تکیه کلام : چییی مییگییی

آرزو : گویند بزرگترین آرزوی وی این است که روزی بُتی (شهرت بتهوون) خطاب شود !!!

 

 

نام : مهدی

فامیل : دلیلی

شهرت : متــّی

مشخصه ظاهری : کوچولو !

تکیه کلام : ندارد

 متولد : ۲۲ آبانماه ۱۳۶۶

 

 

 

باهوش ، گیر !!! ، شاعر ، گاهی اوقات تخصص خاصی در زمینه راه رفتن روی اعصاب دارد مخصوصا در شب تولدش !!!  ، شعرا گویند اگر از ترشیجات و شوریجات پرهیز کند ، در زمینه شعر نو احتمالا چیزی ! خواهد شد . برخی ادعا می کنند زیادی می فهمد ، به قول استاد قاسم زاده اسیست استاد ، احتمالا در کودکی اجازه اظهار نظر نداشته به همین دلیل نام وبلاگ خود را هرچه می خواهم نامیده ! ، در پست اول وبلاگ وی می خوانیم "اینم یه وبلاگ که مال خود خودمه هر چی هم بخوام توش مینویسم هیشکی هم نخونه اشکال نداره!!" ، احتمالا در هنگام کلنگ زنی وبلاگ مقادیر زیادی عصبانی بوده ...

آرزو : از آرزوهای این جوان عاشق ! اطلاعی در دست نیست !!!

  

نام : مسعود

فامیل : سید حسنی

شهرت : مسعود ! (گاهی مسعوت ! نیز صدا می شود) ، لیدر

مشخصه ظاهری : نسبتا تپل ، گردن کج ! 

تکیه کلام : صورت شدم ! 

 متولد : ۵ مهرماه ۱۳۶۶

 

  

دارای سر و زبان بسییاااار زیاد ، دوست داشتنی ، خوش برخورد ، بسیااار راحت در ابراز سخنان گهربار ، شخصیت فوق دارای دکتری صورت شدن است !!! اگر در زمینه جهانگردی ، هتل داری یا گردشگری به ادامه تحصیل می پرداخت یقینا بسیار موفق تر بود ، وی متولد ماه مهر است !

آرزو : روزی کل دنیا را احتمالا با دوچرخه بگردد !!!

  

نام : علی

فامیل : رفیع فر

شهرت : دکتر (اخیرا پروفسور نیز خطاب می شود)

مشخصه ظاهری : خنده ! 

تکیه کلام : تیکه کلام خاصی از وی مشاهده نشده ، ولی خنده معروفی دارد ! که به صورت پقی از درون رخ عیان میکند !

متولد : تا کنون برای اینجانب مشخص نشده ...

 

بسییااررر با نمک ، بسییاااار دوست داشتنی ، بسییاااررر احساساتی ، تنها پسر ورودی 83 که 84 می دونمش !!! از این جهت که یعنی با دوستای خودم اصلآآآ و ابدآآآآ فرقی نداره ، کلیددار جدید مرکز APA ، دکتری ریاضیات از دانشگاه آکسفورد (با مدرکی مشابه مدرک دکتری وزیر کشور فعلی !!!)

آرزو : روزی تمام اساتید ریاضیات را با دستان خویشتن خویش خفه کند ! (در این زمینه اشتراکاتی بین خودم و علی می بینم !!!)

 

  

نام : امیر

فامیل : احسانفر

شهرت : جنگی !

مشخصه ظاهری : ندارد !  

 تکیه کلام : --- (دارد ولی ...)

 متولد : ۱ مردادماه ۱۳۶۶

 

  

خدای معرفت ، هنگامی که عصبانی می شود از وی دوری کنید تا آسیبی نبینید ، لیکن پس از 10 ثانیه خویشتن داری پیشه کرده آرام می شود ، به همین سبب در طالع وی می خوانیم مرد متولد مرداد ماه، بی عشق نمی تواند زندگی کند،‌و دل او از آئینه پاک تر و روشن تر است  (دانشمندان علم طالع بینی با مشاهده امیر  به این نتیجه رسیده اند که در این مورد استثنائاتی نیز وجود دارد) اما خشم او هم توفانی و سهمگین خواهد بود.

کاسب ! ، گویند در امر تجارت به پدر خود نیز رحم نخواهد کرد ، شنیده ها حاکی از این است که مشمئز کننده ترین کار جهان را ظرف شستن میداند ، تنفر وی از گوجه فرنگی  به حدی است که همیشه از خداوند دلیل خلقتش را سوال می کند ! ، در اظهار نظرهای خود ، خود را فردی متخصص در زمینه چاخان می داند ، ولی بنده تا کنون موردی مشاهده نکردم ! (شایدم من زیادی فراموش کارم)

آرزو : روزی مدیریت بزرگترین شرکت تجاری کهکشان راه شیری را به عهده بگیرد !!!

 

نام : ابوالفضل 

فامیل : یاوری 

شهرت : .........

تکیه کلام : .........

متولد : ۹ مهرماه ۱۳۶۶ 

........... 

(شما تکمیلش کنین...) 

گلایه ها !!!

سلام ... 

 

اول نویس ! : بعضی از دوستان دانشکده ای توسط چت ، پس کله ای !  ، و ... گله کردن که خجالت نمی کشی !  متن تکراری میزاری ؟! آخه مثل اینکه پست قبلی من خیلی وقت پیشا تو گروه دانشکده منتشر شده بوده  ، خدمتشون عارضم که : 

واقعیت من این متنو از اونجایی که لینک دادم واسه اولین بار خوندم و منبعش رو هم همونجا عینا گذاشتم ، درثانی شاید خیلی ها ندیده باشن ... اینقدر ها هم مهم نیست ... 

 

یکی از دوستان گلایه کرده بود که چرا اسم گروه (منطقه ممنوعه !) رو این انتخاب کردی  ، اول که یکی از بزرگترین سوتی های دنیا رو دادم و تگ رو با تیتر (موضوع) متن اشتباه گرفتم  ،بعدم که جواب نظر رو دادم ، خواستین برین بخونین ، حس دوباره نوشتن نیست اصلآآآآآ و ابدآآآآ !!! (یکی نیست بگه قابلیت کپی ، پیست رو به همین منظور به سیستم عامل ها اضافه کردن ...  ) خدمت همون یکی هم که احتمالا بگه هم عرض می کنم که حتی حس اونم نیست ، خودتون درک کنین وسعت فاجعه رو ... هرچند الان به جای این خزئبلات اگه اونو رو تایپ کرده بودم تموم شده بود !!! نتیجتا بیخیال ........... 

 

وسط نویس ! :  

اقا من این سر دلم مونده ! چرا هرجا یه فسادی (حالا اعم از فساد اداری ، تجاری ، اخلاقی ، آموزشی ، دولتی !!! و ...) میشه ، از ملت که بپرسی مقصر کیه اولین قشری که میرن سراغش دانشجو هان !!! 

- آقا ما تو شهر(اینجا یزد) از این حرفا نداشتیم از وقتی دانشجوها اومدن فلان شد ... (امکان داره حتی مشکل مطرح شده سرد شدن بیش از اندازه هوا باشه ها اینش مهم نیست ، مهم اینه که دانشجوها مقصرن !!! )

- فساد ! مردم عادی که از این کارا نمی کنن دانشجو ها ...

- خدا چیکار کنه کسی که دانشگاه رو تو یزد ... 

و و و ...

چرا ؟ جدی چرا ؟ فکر نمیکنین آدما معمولا می خوان اشکالات و کارهای اشتباه خودشون رو گردن مظلوم ترها بندازن ؟! ، شایدم دلیل دیگه داره ، من که هنوز سر در نیاوردم ازش ... ، شما اگه چیزی دستگیرتون شد بگید ما هم بدونیم ...

مثلا باید قشر فرهیخته جامعه محسوب بشیما ...  (نقل از مرتضی : چیییی مییگیییی !) ، حالا قشر فرهیخته ! پیش کششون ، مثل آدم عادی بهمون نگا کنن !  ایها الناس یکی به این ملت حالی کنه دانشجو شاخ و دم نداره بخدا ، موجودی است آرام ، مظلوم که در کنار سایر همنوعانش (انسان ها) به زندگانی می پردازد !!!  غذا می خورد ، راه می رود ، می خوابد ، احتمالا عاشق می شود !  (بازم نقل از مرتضی : چیییی میییگیییی !) گاهی اوقات از سر بیکاری درس نیز می خواند (البته قطعیتی که در سایر موارد دیده می شود در این مورد دیده نشده !!!

 

آخر نویس : ندارد ! 

 

خوب باشید ...