-
دوست ...
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 03:45
رشته ای بر گردنم افکنده دوست .....می روم انجا که خاطرخواه اوست حوب باشید ...
-
خسته
جمعه 15 خردادماه سال 1388 23:58
مشترک مورد نظر شدیدا خسته شه ! همین ... به قول یارو گفتنی , تو خود بخوان قصه مفصل را ... خوب باشید
-
اهمن ما هم هستیم هنوز ...
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 01:48
سلام مدتی کمتر به دنیای نت و سایبر دسترسی داشتم ، این عدم دسترسی یه جورایی عمدی بود از جانب خودم ! خوبه دنیای واقعی هم عالمی داره !!! بماند ... امروز به یه نفر واقعا حسودیم شد ! به خنده هایی که از ته دل می کرد ... به خوش رو بودنش ... به خوش زبونیش ... خدایشش یعنی 3 4 ساعت هم صحبت بودیم ، اگه بگی 1 ثانیه خنده از روی لب...
-
اندر احوالات روحانیون !
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1388 02:59
سلام خیلی جالبه برام کلا روحانی جماعت (چه اینوری چه اونوری) کم آوردن تو کارشون نیست : اون وقتی که کرباسچی (شهردار اسبق تهران) محاکمه می شد تو بوغ و کرنا کردن که حضرت علی (ع) گفتن کنار کاخی حتما کوخی هست و از این حرفا ... * اونوقتی که یه وزیر ۱۶۰ میلیاردی معرفی شد ، داد میزنن ، امام صادق (ع) فرمود مومن باید دنبال پول...
-
---
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 09:45
دارم دق می کنم ، تحمل ندارم دیگه خسته شدم ، دارم کم میارم دلم تنگ شده و دیگه نا ندارم همش فکر توام ، همش بی قرارم دیگه اشکی برام نمونده که بخوام برات گریه کنم ، فدای تو چشام دلم داره واسه تو پرپر می زنه تو رفتی و هنوز خیالت با منه بدون تو کجا برم ، کنار کی بشینم تو چشمای کی خیره شم ، خودم رو توش ببینم تو که نیستی به...
-
اثبات دیونگی من !
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1388 16:53
بخشی از مکالمه امروز من و بابا ... : من : دارم میرم خراشه ( ۲۵ - ۳۰ کیلومتری یزد) ماست بگیرم ! کاری ندارین ؟ بابا : ماست ؟ من : بله بابا : خب همینجا بگیر من : می خوام برم اونجا بگیرم ، برم ؟ بابا : دیوونه ای ؟! من : آره ، مگه تازه فهمیدین ؟! بابا : نه تازه مطمئن شدم!!! من : خیلی دیر مطمئن شدین ! بابا : من : و پس از...
-
اتقاق ...
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 02:56
وقتی فکرت ۱۰۰۰ و یک جا هست و داری هوش مصنوعی می خونی ... ، اونم بعد عمری و این وقت شب می رسی به این جمله : Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ∀ x (∃ y Loves x , y ) Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ∀ x (∃ y Loves x , y ناخداگاه دلت میگیره می...
-
پاییز و بهار ...
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1388 22:33
پاورقی : ۱- یکیش مال اینور پیاده روه یکیش مال اونور ! ۲- به فرموده خانوم معلم این دفعه یه کم ، اونم در حد آماتور رنگ ها رو درست کردم ... 3 - عکس پاییز رو قبلا ( + ) پابلیش کرده بودم ...
-
صداقت
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 23:09
دارم روز به روز به چیزی معتقد تر میشم ... اونم اینکه هرچی کمتر صداقت داشته باشی تو دنیای امروز هم محبوب تری ، هم موفق تر ... ! یه جورایی اینا با هم نسبت عکس دارن ، یعنی هرچی بهتر بتونی دروغ (دقیقا دروغ ) بگی و از اون طرف هم هرچی بتونی دو رو تر باشی ، هم بیشتر تو دل مردم جا پیدا می کنی ، هم تو زندگی اجتماعی ات موفق تری...
-
شب ...
شنبه 29 فروردینماه سال 1388 02:49
نمی دونم چرا ولی معمولا شبا دیرتر از روزا میگذره ! شاید به خاطر آرامش خود شبه ... شاید به خاطر اینه که کسی نیست مدام سر به سرت بذاره ... شاید به خاطر تنهایی توی شبه ... نمی دونم ولی به هر حال دیر میگذره ... --------- پاورقی : ۱- خیلی می خوام اینجا بنویسم ولی نمی تونم ! ۲- فصل اول لاست به سلامتی تموم شد ...
-
حلقه ...
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1388 02:06
این که یکی حلقه دستشه یعنی آقا / خانوم محترم ، دل مشترک مورد نظر صاحب داره ! لطفا با احتیاط نزدیک شوید ... ---------- پاورقی : 1- این که یکی حلقه دسش نباشه ، نشونه بی سر و صاحب بودن دلش نیست. 2- تو ادامه یه مطلب کوچولو در مورد فلسفه حلقه گذاشتم که منبع درست حسابی براش پیدا نکردم ، قدیمیه ولی قشنگه ... چرا حلقه ازدواج...
-
کربلا - ۱
سهشنبه 18 فروردینماه سال 1388 15:25
سلام به سلامتی رفتم و برگشتم ! ... وقتی محمد sms زد و گفت "پسره مثه اینکه این دفعه داره کربلا جور میشه" خیلی خوشحال شدم ولی خب باز او ترسه بود که نکنه که باز نشه ... ، از وقتی مکه رفته بودم دلم خیلی می خواست کربلا رو هم ببینم ، لایق زیارت که نبودم ولی دیدنش هم سعادت می خواست که نصیبم شد ... بعد چند روز گفت...
-
رفتیم که بریم :)
شنبه 8 فروردینماه سال 1388 01:56
سلام انشاالله و اگه خدا قسمت کنه و اینا ! فردا (امروز حساب میشه ) صبح ساعت ۶ راهی اصفهان ام که از اونجا بریم برا کربلا ... برای بار دوم بدی ها رو حلال کنین اساسی ... از اونجا انسانی هستم بسیار بیخیال ! تازه از حموم اومدم که وسایل ام رو جمع و جور کنم ... ! پروژه خداحافظی هم امروز شروع کردم ، رفتنی ها رو رفتم اس ام اس...
-
حرف زدن یا نزدن ، مساله این است !
دوشنبه 3 فروردینماه سال 1388 12:14
سلام خیلی باحال شده ! سر جریان مفصلی الان موقعیتی پیش اومده که اگه حرف بزنم ، آبرو خودم حفظ میشه ، آبرو تعدادی میره ، اگه حرف نزنم ، آبرو خودم میره ، آبرو همون تعدادی حفظ میشه ، بنا به علتی خاص راه دوم رو در پیش گرفتم و از این بابت بسیار خوشحالم ... خوب باشید
-
سال ۸۸ - سفر کربلا - دوستی ...
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1387 23:07
سلام این پستم واقعا 3 تا پسته اول نوشت : سال ۸۷ داره کم کم بار و بندیلش رو می بنده ، به شخصه سال خیلی خوبی نداشتم ، خوشی های زود گذر ، از اول سال ، و بعدش غم و غصه های طولانی. بدترین خاطرهام از دست دادن یه دوسته ، کسی که خیلی روم حساب باز کرده بود ، منم مثه داداش نداشتم دوستش داشتم و البته دارم ، ولی یه سوء تفاهم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 14:45
حافظ ز غصه سوخت بگو ، حالش ای صبا با شاه دوست پرور دشمن گداز من دلم گرفته ... ، حوصلهم هم سر رفته و دیگر هیچ ... خوب باشید
-
دلم خواست آپ کنم ...
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1387 20:49
خوشحالم به خاطر اینکه یکی از دوستام که مدتی بود گرفته بود با یه شب حرف زدن با هم دیگه ، الان خوشحاله ... ناراحتم واسه اینکه یکی از دوستام مشکلی داره و ناراحتیش رو می بینم و نمی تونم کاری کنم براش ... (براش دعا کنین لطفا ...) دیروز جمال 2 تا جمله گفت : 1 - من این کار رو واسه خودم می کنم ، نه دیگران. 2 - ظرفیت همه...
-
تظاهر کردن
جمعه 16 اسفندماه سال 1387 02:21
سلام معنی لغوی : در اصطلاح امروز ظاهرسازی کردن . نمودن چیزی را بی آنکه او را اصلی باشد. و رجوع به تظاهر شود. گاهی آدما به هر دلیلی تظاهر به چیزی که نیستن می کنن ، گاهی تظاهر به خوبی ، گاهی تظاهر به دینداری ، گاهی تظاهر به دانایی ، حتی گاهی تظاهر به بدی !!! ، آره جالبه ، گاهی واسه اینکه تو یه جمعی جاش بدن ، گاهی واسه...
-
غیرقابل چاپ و مقادیری خزئبلات !
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1387 22:28
می گویم : کار نمی توانم بکنم، می گویند، ورزش کن می گویم : تحمل دیدن هیچکس را ندارم. می گویند: جوشانده بخور. می گویم : چشمه شعرم خوشکیده است می گویند: آزمایش خون بده. می گویم : انگیزه ادامه حیات ندارم، می گویند قرص بخور. می گویم : "من به یک لیلی محتاجم" می گویند زن بگیر. گاهی وقتها با خودم فکر می کنم که کاش...
-
سه نوشته کاملا بی ربط به هم ...
جمعه 2 اسفندماه سال 1387 23:24
سلام اول نوشت : " من او " رو خیلی دوست دارم دوستش دارم چون ریا تو کاراش تعریف نشده است دوستش دارم چون گاهی قدیما ، sms های چرتی می فرستادم واسش ، هیچی نمی گفت ، حتی جواب ندادناش هم واسم آرامش بخش بود دوستش دارم چون هرجا که تونست کمکم کرد دوستش دارم چون باهام رو دروایسی نداره دوستش دارم به خاطر تک تک پست های...
-
بفرما ، بشین ، بتمرگ ...
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1387 17:37
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را...
-
بعد ها ...
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 23:54
مرگ من روزی فرا خواهد رسید: در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبارآلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید: روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ایی ز امروزها،دیروزها دیدگانم همچو دالانهای تار گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از...
-
حضرت حافظ
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 01:40
قدیما ، به فال حافظ و اینا ! یعنی کلا فال اونم از هرنوعش حتی نوع حافظ یاش ! اعتقادی نداشتم تا گذشت و سر یه جریانی گفتم حالا ضرری نداره یه فالی می گیریم ، واسه اولین بار کل اون مقدماتش رو هم انجام دادم ، وقتی داشتم شعر رو واسه خودم میخوندم ، تنم میلرزید ، می گفتم مگه میشه ، آخه اینقده ... بازم گفتم اتفاقی بوده ......
-
روز نوشت ...
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1387 15:21
سلام امروز به مبارکی و میمنت به سمت دانشگاه روان گشتیم ! البته خب ۳ تا کلاس داشتم که فقط مهندسی نرم ۱ ! رو رفتم بقیش خداییش حسش نبود ، اونم چون بچه ها گفتن حضور غیاب مبکنه و یه کم فقط یه کم ! واسش مهمه بیا ، مام که بچه سر به زیر و گوش به حرف کن ، گفتیم چشم ، رفتیم ... امروز سر کلاس نرم یه اتفاقی افتاد که از دپرسی این...
-
بوسه ...
جمعه 11 بهمنماه سال 1387 22:41
یه روز اخرش این شرم دست و پا گیر را برای لحظه ای از یاد خواهم برد و می بوسمت... این بوسه هایی که خدا عمریه به ما ها داده واسه بردن به اون دنیا که نیس و من سیر خواهم بوسید... اره این بوسه ها واسه دستهای مادرته وقتی سر رو زانوش می ذاری واسه صورت برادرت وقتی دعوا کردی اما دلت تنگشه واسه وقتایی که می خوای خودت رو برای...
-
۱۰ راز زیبایی ...
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1387 04:30
۱- برای داشتن لب های جذاب کلام محبت آمیز به زبان آورید ۲ - برای داشتن چشمان زیبا به زیبایی های مردم و خوبیهای آنها توجه کنید. ۳-برای خوش اندام ماندن غذایتان را با گرسنگان تقسیم کنید ۴ - برای داشتن موهای زیبا بگذارید کودکی هر روز آن را نوازش کند ۵ ـ برای داشتن فرم مناسب در حالی راه بروید که میدانید هرگز تنها نیستید ۶ -...
-
دو راهی ...
جمعه 4 بهمنماه سال 1387 10:05
سلام الان مثلا ! سر کلای J2EE می باشیم ، استاد هم داره درس میده ! منم دارم وبلاگ آپ می کنم هیچی شده ، دقیقا سر یه دو راهی گیر کنین ؟! ، نفهمین درست چیه ، غلط چیه ، چیو باید انتخاب کنین ، کدوم راه رو باید برین ، دل تون یه چیزی میگه ، عقل تون سر دو راهیه ! هرچی فکر می کنی به نتیجه خاصی نمی رسی ... متنفرم از این حالت ولی...
-
آدمای الکی خوش !
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 17:14
گاهی از آدمای الکی خوش ! بدم میاد ... ، همش دارن میخندن ! نمیگم خنده بده ها نه ، خیلی هم خوبه ایشالله همه همیشه خندون باشن ... ولی یه سری آدما فک میکنن همه چیزو باید تو عالم شوخی ببینن ، داری جدی حرف میزنی برمیگرده مسخرت می کنه ... هه هه هه می خنده ! ای ... نمی دونم اونا درست عمل می کنن یا من درست فکر می کنم ! آخه...
-
اعتیاد مدرن !
دوشنبه 30 دیماه سال 1387 00:23
گاهی وقتا فکر می کنم به اولین باری که رفتم توی روم های یاهو ! یادش به خیر یه سیستم دیزلی داشتیم با CPU ، 233 مگاهرتر ! رم 16 مگابایت نمیدونم یا 32 مگابایت ! هارد 4 گیگ ! که از هارد 40 مگابایتی کامپیوتر 386 داییم خیلی بیشتر بود ، کارت گرافیک با ظرفیت فوق العاده بالای 4 مگابایت کار نداریم ، ما بودیم و این سیستم ! اولین...
-
تولید فیلم !!!
شنبه 21 دیماه سال 1387 23:24
نام فیلم : توانایی های یک عکس موبایلی !!! محل تهیه : دنیای Cyber ! بودجه : هیچی ... بازیگران : آقاپسر (ابوالفضل یاوری) – یادداشت های یک دیوانه (منیره منتظری) - رئیس جان(مرتضی کلانتر) – خلوت دل (محسن فقیهی) – دایی جان یا سید (سید مهدی میرجلیلی) – آماری های دانشگاه یزد (جمال نصیری زاده) {عکس از وبلاگ یادداشت های یک...