تنهایی

احساس تنهایی شدیدا ! حس می گردد ... کسی دارویی ندارد آیا ؟!


دیروز کمی موفق به خواندن درس گشتیم ولی امروز ۱۲ ساعت خواب بودم باز !


عزیزی پیشنهاد داد یه شبانه روز کامل نخوابم ؛ گوش کردم یه روز خوب بودم باز همون آش و همون کاسه شده !!! :دی


یحتمل بخاطر کنار گذاشتن کلیه داروها می باشد ؛ البته فقط یحتمل ...


تو این روزا واسه همه دعا کنین ؛ اون آخرا اون گوشه کنارای دلتون یکم هم واسه من دعا کنین ؛ خواهشا ...


خوب باشید

روز نویس امروز !

الان من جمله وقتاست که هیچ کاری نمیکنم ! خیلی هم کار سرم ریخته ! از یه طرف درس ؛ از یه طرف کارایی که قولشو به این و اون دادم ؛ از یه طرف کارای خانواده !!! ؛ زیاد می خوابم ! این شده معضل این چند روزه ...  زیاد که میگم یعنی حدودا ۱۲ تا ۱۵ ساعت در روز !!! یکی بیاد منو جمع کنه ...


شدیدا با این آهنگه (لینک غیر مستقیم) حال می کنم ؛ خیلی وقت پیش گوش کرده بودم الانه باز حس گوش کردنش اومده نمی دونم چرا ؟!

 

شعرش اینه :


منم سرگشته حیـرانـت ای دوسـت          کنم یکباره جان قربانت ای دوست

تنی نا ساز از شـوق وصـــل کـویت          دهم سر بر سر پیمانت ای دوست

دلی دارم در آتـــــش خـــــانه کــرده          مـیان شعــله ها کـاشـانه کــــرده

دلــی دارم که از شــــوق وصــالـــت          وجــودم را زغــــم ویرانــــه کرده

مــن آن آواره بشـکــــستـــه حـــالـم           زهـجـرانـت بُـتــــا رو بــه زوالـــم

منم آن مرغ ســرگــــردان و تــــنــهـا          پـریـشـان گـشـتـه شد یکباره حالم

زِهَـر سـر بر سـر ســــجــاده کــــردم          دعـایـی بــهـر آن دلـــداده کـــردم

زحسرت ساغـر چشمانم ای دوست          زبــان از یــکســره از بــاده کـردم

دلا تـــا کـــــی اسـیـــر یــــاد یــــاری؟           زهـجـــر یـار تـــا کــــی داغ داری؟

بـگــو تا کــی زشــوق روی لیــلـــــی           تـو مـجـنـون پـریـشـان روزگــاری؟

پـریـشـانــــم، پــریــــشـان روزگــــارم           مـن آن سـرگشـتـه ی هـجـر نـگارم

کنون عـمـریـسـت با امـیـد وصــــلــت           درون ســیــنــه آســـایــش نـدارم

زهــــــجــرت روز و شـــب فـریــاد دارم           زبـیــــدادت دلــــی نـاشــــاد دارم

درون کــــــوهسـار ســیــنـــه خـــــــود          هــزاران کــشــتـه چون فرهاد دارم

چـرا ای نـازنــیــنـم بــــی وفـــایــــــی؟         دمـــادم بـــــا دل مـــن در جـفـایی

چرا آشفـتــه کــــــــــــردی روزگــــــــارم         عــزیـــزم دارد ایـــن دل هم خدایی
 

عــزیزم دارد این دل هم خدایی 

 

دیگه حس مرتب کردن بیش از اینش نبود !!! 

  

بی ربط ۱ : نمیدونم چرا وقتی مطلبی تو وبلاگ کسی میخونم یه عالم حرف دارم واسه گفتن بهش ! بعد که صفحه نظرات رو باز می کنم هیچی نمی تونم بنویسم

  

بی ربط ۲ : دیروز یکی بهم گفت بی معرفت ! راستم گفت ، نمی دونم دقیقا چه مرگم شده ؟!

خوب باشید

فصل امتحانا !

سلام


خوب به سلامتی فصل امتحانا ! نیز آغاز گشت


اینجوری که از احوالات آن* نبودن بچه ها توی مسنجر و به روز نشدن وبلاگ هاشون ‍‍‍بر میاد همه سخت مشغول درس خوندنن

از روزگار حقیر نیز اگر جویا شوید ملالی نیست  جز دوری از دوستان دانشکده ای و ندیدن هرکدام بطور جداگانه ! نمی دونم چرا این سری دلم برا هرکدومتون جدا جدا تنگیده  جز مرتضی و سید(از نوع آقا محسن) که می بینمشون و دایم زحمتم واسشون  جای خالی حرفا و کارای  تک تک بچه ها** شدییییدا احساس میشه  حتی اونایی که در حد همکلاسی میشناسمون ...


چراش رو خودم هم هنوز نفهمیدم ... شاید وسط نوشت این ‍‍‍پست فقط شاید ... 


پاورقی :

* مقصود همان ONLINE بودنه

** اعم از ‍‍‍‍پسر و دختر


خوب باشید

شب یلدا ...



چون تیر رها گشتـه ز چلّـه شده ایم    مهمان شمــا در شب چلّـه شده ایم!
از برکت ایـن سفــره ی الــوان شما      تا خرخره خورده،چاق و چلّـه شده ایم!

سلام ، اول که شب یلدای همگی مبارک ، ایشاالله عمر شادی هاتون مثل امشب طولانی باشه

گاهی که مشکلات سرت خراب میشن اونم یه دفعه ! ، فکر می کنی دیگه درمونده تر از تو کسی توی عالم نیست ، ولی وقتی تنها میشی و فکر می کنی میبینی بالاخره توام خدایی داری ، یه چیزی یادمه نمی دونم کجا خوندم (شایدم شنیدم) اونم اینکه بزرگی مشکلاتتون رو به درگاه خدا نبرین ، بزرگی خداتون رو به رخ مشکلاتتون بکشید ... ، جدا از اون آدم گاهی که مشکلات اطرافیانش رو می بینه ، خجالت میکشه از گلایه هایی که پیش خدا برده !

دست آخرم اینکه مطمئنا "بلندترین شب حتی یلدا هم به خورشید میرسه" *

خوب باشید

پاورقی :
* این جمله تیکه آخر قشنگ ترین SMSی که واسه شب یلدا خوندم بود و اصلا یه جورایی شد دلیل این پست !

چند روز نویس اخیر !!!

اول نوشت : درصد مفید بودن زندگانی در روزهای اخیر به شدت کاهش یافته !  ، مخصوصا تو این دو روزه،  جز خوندن 2 فروند کتاب کوچولو که یکیش قراره هنوز امشب تموم بشه !!!  و مقادیر زیادی راه رفتن روی اعصاب اهالی خانه   ، فعالیت مفید دیگه ای انجام نداده ایم ! 

 

وسط نوشت : ... مدت ها است خودم را قانع کرده ام که عقل ام قد نمی دهد این دنیای عوضی را بفهمم. یارو را که دیدم به اش گفتم : "از نظر من تو یه تخته کم نداری . یعنی هیچ کدوم ما یه تخته کم نداریم و اگه فرار باشه کسی یا چیزی تو این دنیا یه تخته ش کم باشه به نظر من خود این دنیای عوضی یه . دنیای عوضی با قانون های عوضی ترش . وقتی دنیا یه تخته اش کم باشه ، اون وقت هر اتفاقی ممکنه بیفته."  

 

حکایت های عشقی بی قاف بی شین بی نقطه / مصطفی مستور 

 

آخر نوشت : راس میگه ها ... نه ؟! 

  

خوب باشید ...

پاییز

 

 

فقط اومدم بگم پاییز قشنگه !  

با همه گرفته گیش

با همه غم و غصه هاش 

با همه سردیش 

با همه ریزش هاش  

با همه زردیش

با همه خش خش هاش 

با همه خوبیش 

بازم قشنگه ... 

تو فصل ها پاییز رو از همه بیشتر دوست دارم

  

هیشکی در دسترس نیست جهت مقادیری حرف ! هرچند گوینده ، هم گوینده نیست ...

حس هیچ کاری نیست 

حتی خوابیدن   

بنا به تشخیص دوستان اینجانب مدتی است به سرم زده !   

 

پاورقی : 

1 - عکس بالا رو با دوربین موبایل گرفتم تو دانشگاه ! اساتید عکاسی نگین این چیه ؟! چون نه گیرندش عکاس بوده ، نه گیرندش دوربین درست حسابی  

2 - می تونید روش کلیک کنید تا تو اندازه اصلی ببینیدش !  

 

خوب باشید ...

روزانه ...

ندانستن به همان اندازه که چیزی رو اثبات نمی کنه ، نفی هم نمی کنه ، بالاخره توی ندانستن لذتی هست که تو دانستن نیست ... 

 

روی ماه خداوند را ببوس ، مصطفی مستور (ذهنی نوشتم شاید یکم جمله بندیش عوض شذه باشه) 

  

خود نویس : 

خیلی خوبه ، بعضی چیزها رو ندونیم  ، درسته گاهی آدم رو به شک میندازه و تو یه حالت برزخی نگه میداره ، ولی امید رو تو دل آدم زنده نگه میداره ...  ، چجوری بگم ، می تونی امید داشته باشی لیوانت یه نیمه پر هم داره ...  

 

روز نویس : 

 

امروز مسعود سر کلاس سیستم به حالت عرفانی جدیدی رسید ! ، جریان خواب رفتن های مسعود سر کلاس ها سر طولانی داره ، ولی اینکه تو خواب حرف هم بزنه تو نوع خودش دیگه منحصر به فرده ، حالا شانسی که آوردیم از صدا خودش بیدار شد  و الا احتمالا یه داستان هم واسمون تعریف میکرد تو خواب ، ما طالب شنیدن بودیما ، ولی خوب شاید استاد میخواست درسش رو ادامه بده یکم بهش بر می خورد البته شاید ...  ، در هر صورت کلی خندیدیم ! خدا حفظش کنه مادر !!!  ،جدا از این کسایی که این ترم سیستم دارن حتما ازش بخوان واسشون اجزای یه فرآیند رو توضیح بده ، با مثال عملی ... 

 

خوب باشید

" دقیقا بدون عنوان ! "

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام

و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است

با ریشه چه می کنید

گیرم که بر سر این بام

بنشسته در کمین پرنده ای

پرواز را علامت ممنوع می زنید

با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید

گیرم که می زنید

گیرم که می برید

گیرم که می کشید

با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید 

 

به نظرتون میشه احساس یکی رو با زور ازش گرفت ؟! ، نه نمیییییشه ... ، خدا رو شکر تنها چیزی که توش آزادی ، حالا فارغ از کشور و دین و ملیت احساسته ...  حالا نسبت به چیزی ، حرفی ، کسی و ...

 

خود نوشت : 

این چند روزه انجمن علمی دانشکده بسیییار فعال و اکتیوه !  ، خدایی تک تک بچه ها زحمت می کشن ، ولی من دلم برا دبیر یا بقول خودم رئیس جان میسوزه  ، تقریبا هرکی هرجا میره و کاری می کنه یه سرش واسه اون جا میمونه ، بعضی وقتا در مورد یه چیزی مشورت میکنی باهاش دیگه میگه من نمیدونم هر کار میخوای بکن ... !  وقتی این دفترچه یادداشتش که البته کاربردهای (این کاربرد جز پرتاب به سمت بچه هاست که رئیس جان هیچ موقع در این موارد استفاده نمیکنه ... خودتون پیدا کنید پرتقال فروش را)  دیگه ای هم داره دست میگیره ، میگه هنوز همه کارا مونده اینجوری  میشم ! ، آخیییی ... ، تجربه خودم میگه ما هرکار کنیم دقیقه 90 ی هستیم ولی تو همون دقیقه 90 م نسبتا موفقیم ...  ، حالا تا خدا چی بخواد ...  

 

پاورقی :  

اگه سوتی ای اعم از املایی ، دستوری و یا ... در متن فوق مشاهده می کنید بگذارین به حساب خستگی نویسنده ... 

 

خوب باشید

آلودگی به وب نویسی !!!

سلام 

 

امیدوارم حال همگی خوب و خوش باشه ، پست های اول وبلاگ ها معمولا معرفیه ، خب ... 

 

واقعیت دیدم بازار وبلاگ و 360 و... داغه و روز به روز یکی یکی دوستان دارن آلوده میشن  به نوشتن نتی ! گفتم منم از قافله عقب نمونم ، احداث  این وبلاگ شد نتیجش ... 

 

روز قبل ایجاد این وبلاگ یعنی 9 مهر روز تولدمه ، یه جورایی میشه گفت تولد این وبلاگ و تولد خودم حدودا تو یه زمان بوده !  آخییییی

 

دیگه چی بگم ... ، آهان ، قوانین  این وبلاگ به شرح زیره : 

 

1- امکان داره بعضی نوشته ها طنز باشه ، به کسی بر نخوره ، قصد توهین ندارم من همه رو دوست دارم !!!

2- خوندن این وبلاگ مستلزم نظر دادن نیست ! البته خیلی دوست دارم ، یه جای دو طرفه باشه ولی دوستان هرجور که راحتن ... (رک و بی رو دروایسی : گدایی نظر از نظر من ! کار بیخودیه ، آقا یکی میاد میخونه خواست نظر میده نخواست نمیده والله ...)

3- موضوعاتی که می نویسم و می تونین از اون کنار ! نگا کنین 

4- لینک کردن مخصوص دوستای نزدیکه ، غریبه ها درخواست ندن که رد میشه ! 

5- تاییده نظرات بنا به دلایلی خاص ! فعاله ، خودتون واسه خودتون تفسیر به رای نکنین 

7- دنیای نت ، دنیای بی قانونه نتیجتا می تونین کلیه قوانین بالا رو نقض کنین !!! 

 

 راستی عید همگی هم مبارکککک

 

فعلا 

خوب باشید ...