بازم حضرت حافظ ...

الا یا ایها الســــــــــاقی ادر کاسا و ناولـــــــها/که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طـــــــره بگشاید/ز تاب جعد مشکیـنش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم/جرس فریاد می‌دارد که بربــندید محمـــــــل‌ها
به می سجـاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید/که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رســـم منزل‌ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایـــل/کجا داننـــــد حال ما سبــــکباران ساحــــل‌ها
همه کارم ز خود کامی به بـدنامی کشید آخر/نهان کی ماند آن رازی کزـ او سازند محفل‌ها



حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ/متـــــی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها



خوب باشید ...

یه وقتا میشه که ...  

کاش یکم جرئت داشتم ...

یاد می گیرم ...

یاد میگیرم به نزدیکترین و قابل اطمینان ترین آدم هم یک درصد اطمینان نکنم ... 

یاد میگیرم همیشه راست گفتن خوب نیست ... 

یاد میگیرم آدما به خلاف خودم دوست دارن دروغ قشنگ بشنون به جای راست زشت ... 

یاد میگیرم صاف و صادق ترین آدما هم یه روی پنهونی دارن ... 

یاد میگیرم دورغ گفتن در حالی که طرفت می دونه داری دروغ میگی جز ثابت حرف های آدماس ...

یاد میگیرم به جای یه زندگی درست از نظر شرع و دین باید یاد بگیرم یه زندگی درست عرفی داشته باشم ... 

یاد میگیرم آدما به راحتی تو چشمات نگا می کنن و دروغ می گن ...  

یاد میگیرم جانماز آبکش ها و آدمای خشکه متعصب ، کثیف ترین و پست ترین آدمهایی هستن که میشه پیدا کرد ...

یاد میگیرم آدما دروغ بدون مدرک یه آدم جا افتاده رو زودتر از راست با مدرک یه جوون باور می کنن ...

یاد میگیرم وقتی بلد نیستم دروغ بگم مشکل خودمه ...   

یاد می گیرم زندگی تو این دنیای پر از دروغ و دو رنگی سخته ... 

 

خوب باشید ...

نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش

 به پسرم درس بدهید . او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می شود.


به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست.


می دانم که وقت می گیرد اما به او بیامورزید که اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین 5 دلار بیابد.

به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد. از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.

اگر می توانید به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید.

به او بگویید تعمق کند. به پرندگان در حال پرواز در آسمان دقیق شود. به گلهای درون باغچه و زنبورها که در هوا پرواز می کنند دقیق شود.

به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد.

 به پسرم یاد بدهید با ملایم ها، ملایم و با گردنکشها، گردنکش باشد.

به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.

 به پسرم یاد بدهید که همه حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند. ارزشهای زندگی را به پسرم آموزش دهید.

اگر می توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند.

 به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد. به او بیاموزید که  می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست.

به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.

 در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید اما از او یک نازپرورده نسازید.

بگذارید که او شجاع باشد.

به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.

توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید، پسرم کودک کم سن و سال خوبی است.






خوب باشید ...