پست هویجوری !!!

اول نویس :


سر دردام خیلی خیلی بهتره ... از نظر روحی تا حدودی رو به راه تر شدم هرچند به قول حافظ


ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست / آنکه آغاز ندارد نپذیرد انجام


دلیل دوم آروم گرفتنش هم فک می کنم کمتر صحبت کردن با موبایله *

به هر حال از همه دوستانی که با کامنت و پی ام و ایمیل و اس ام اس و رودررو حتی حالم رو پرسیدن و با راهنمایی و دعاشون کمکم کردن که بهتر بشم تشکر مینماییم در حد ویژه حتی ! مرسی ...


وسط نویس :


چه آسون دل بریدی
از دلــی که پای تو گیــره

که از این بدترم باشی
واسه تو نفسـش میره

نمی ترسم اگه گاهــی دعــامون بــی اثــر می شه
همیـشـه لحظه آخـــر خـــدا نزدیکتر می شه

تو رو دستِ خودش دادم
که از حـالم خبــر داره


با این تیکه این شعره زندگی میکنم حتی !!!


آخر نویس :


بدم میاد از کسایی که لج بازن ! تو هر زمینه ای ، مرتبط با ماه رمضونی میگم ... من از دوستا و آشناهام خیلی ها هستن که خوب به روزه اعتقادی ندارن و نمیگیرن ... باهاشون هم زیاد بیرون میرم ... به عقیده و نظرشون احترام میذارم ... خوب اعتقاد ندارن ... ولی بعضی از آدما هستن که وقتی میفهمن روزه میگیری دقیقا و رسما میان مسخره ات می کنن ، این به کنار بدترش اینه که میشناسم کسایی رو که اعتقاد دارن ولی به خاطر لج بازی با سخت گیری هایی که انجام میشه از عمد تظاهر میکنن **


پاورقی :


* البته حرف که نمیشه نزد ! یه شب که رفتم بیرون پدرجان گفتن هنس فری ! نگرفتی خونه نیا دیدیم تهدید جدیه دیگه گوش دادیم


** البته به نظر خودم این فقط و فقط تقصیر ح.ک.و.م.ت.ه !!! اگه این سخت گیری های بیجا و مقدس تر از پیغمبر خدا شدن رو بیخیال میشدن 2 سوم مشکلات اجتماعی حل میشد حتی !!!



بی ربط :

اینم از اون پست های همینجوری بود ... چند روزه می خواستم آپ کنم نمیشد دیگه گفتم امروز هرجوری باشه آپ میکنم که حداقل ملت بدونن هنوز زنده ام ... دیگه اگه پست بیخودی شد به قشنگی چشمهای خودتون ببینید و به خوبی خودتون ببخشید ...



یاعلی ...

دوستی و نگرانی ...

اول نویس :


این روزها کلا ۲جور خبر از دوستای نزدیکم بهم میرسه  ، یا ازدواجشون  یا فوت یکی از نزدیکاشون  ... اگه اولیش باشه که از ته دل خوشحال میشم و واسشون آرزوی خوشبختی می کنم ...   ولی اگه دومیش باشه خیلی دلم میگیره  ... نمیدونم چرا زندگیم رو گره زدم به خوشی و ناراحتی اونا ... ولی خوب از این جریان ناراحت نیستم و دوسشون دارم خیلی تا هر کودوم رو جدا جدا !


وسط نویس :


از مهر ۸۷ حدودای روز تولدم وبلاگ نویسی رو شروع کردم تا چند ماه دیگه میشه دو سال ، تو این مدت دوست وبلاگی نداشتم ... ولی اخیرا خیلی اتفاقی با چندتا وبلاگ آشنا شدم که حال و هوایی شاید شبیه خودم داشتن ... خیلی واسم جالبه دنبال کردن نوشته هاشون ... تقریبا هر روز و روزی چند بار بهشون سر میزنم که اگه آپ کردن بخونم ... با اینکه ارتباط خیلی صمیمی باهاشون ندارم و ارتباطم خلاصه میشه تو کامنت هایی که به پست هاشون میدم و اونا لطف میکنن و جواب میدن ولی گاهی که نه خیلی وقتا که میبینم مشکلشون حاد میشه فکر و ذهنم اساسی مشغول میشه و شاید گاهی حتی نگران از اینکه چرا آپ نکردن !!! که دلیل اینم مثل اول نویس اصلا نمی دونم ... فقط امیدوارم همه مخصوصا این بچه ها روز به روزشون بهتر بشه و تو زندگیشون موفق باشن ...


آخر نویس :


سر دردام باز برگشتن امروز که کلا خونه نشینم کرد البته خونه خواب (یعنی تو خونه لالا بودم تا عصر) به زور و دعوا و حتی تهدید به کتک بابا مامان فردا دارم میرم پیگیری و سی تی و ام آر آی و از این مسخره بازی ها ... حوصله اش نیس اصلا و ابدا شاید مجبور بشم برم تهران واسش که اصلا و ابدا حس اونم نیس ... بزرگترین مشکلم اذیت شدن بابا مامانه که وقتی میبینن سر دردم خیلی غصه میخورن این غصه خوردن هاشون گاهی بیش از درد اذیتم میکنه ...



یاعلی...

روزنویس

اول نویس :


رسیدن ماه رمضون رو به همه تبریک میگم ، هرچند امسال مثل عید نفهمیدم چی شد که یهو رمضون اومد ولی دم دمای افطارش رو خیلی خیلی دوست دارم ...

سحر و افطار وقتی همه رو دعا کردین ، مثل همیشه اون آخرا و گوشه موشه ها یه جای کوچیک به منم بدین ...

مرسی ...


وسط نویس :


بسه با چشمات تو به آتیش نکش خونه ام رو / من تورو کم دارم و تو دله دیوونه ام رو

اگه یه روزی برسه من و تو قدر هم رو بدونیم / یا که تو لحظه های سخت کنار هم بمونیم

اگه ترکم میکنی نگو کار سرنوشته / یه روز اگه لج نکنیم دنیا مثه بهشته

بسه با چشمات تو به آتیش نکش خونه ام رو / من تورو کم دارم و تو دله دیوونه ام رو

کافیه از تو قلبت این کینه رو بندازی دور / اونوقت دیگه مال همیم چشم حسودامون کور

چرا میگی خوشبختی دنبال دیگرونه /  چرا راه دور بریم عشق کنارمونه

بسه با چشمات تو به آتیش نکش خونه ام رو / من تورو کم دارم و تو دله دیوونه ام رو

تو که هرچی گفتی گفتم چشم باشه قبوله / تو هم بزن غرورتو بشکن مگه شاخ غوله


هرچی میکشیم از این غرور لعنتیه ...


آخر نویس :


گاهی دل آدم اندازه همه دنیا میگیره ، اونوقته که احتیاج داری به یه کسی که بتونی حتی سرش داااااااد بکشی و شاید گریه کنی ...



یاعلی...

-

اول نویس :


... - چرا که درد و رنج داشتم و خداوند به من عنایت و توجه نداشت زیرا در طول زندگی خود ، بارها و بارها سعی کردم که باهمه وجودم ، باهم هستیم "دوست" داشته باشم و این احساس را با "عشق" به پایان برم. ولی هربار "عشق" و "دوستی" تباه و به من خیانت شد.

اگر "خداوند" خود "عشق" است ، باید بیشتر نگران احساساتم باشم ...

- درست است که "خداوند" خود "عشق" است ، خود "محبت" است اما ، چنین مورد احساسی را که عنوان کردی باید به سراغ باکره مقدس بروی... اوست که زن را می شناسد و احساس او را درک می کند...


کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم / پائولوکوئیلو


وسط نویس :


دوباره اون حسی که واسم آشناست اومده سراغم ... ، خواستم از خدا یه چیزه که بهش گفتم ...


آخر نویس :


ندارد !




یاعلی...

خواهران ، عامل خوشبختی در خانواده

تابناک - نتیجه مطالعات جدید نشان می دهد، وجود خواهر در خانواده سبب سلامت و سعادت بیشتر خانواده می شود.
به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از پایگاه خبری المحیط ، براساس نتیجه مطالعات محققان، وجود خواهر در خانه بیش از برادر، انسان را از افسردگی دور می کند البته این دستاورد به این معنی نیست که وجود برادر سبب افسردگی می شود.
در تحقیقات "لورا پادیلا ولکر" آمده است، یکی از عوامل تاثیر مثبت خواهر بر سلامت اعضای دیگر خانواده این است که دختران بیش از پسران از روی احساس و محبت سخن می گویند در نتیجه وجود این احساس خواهرانه سبب صمیمیت در خانواده می شود و موجب می شود دیگر اعضای خانواده از جمله برادران، آنان را امین رازهای خود بدانند.


خود نویس ! : خو راس میگه !

اندر احوالات امروز

اول نویس :


به سلامتی و میمنت امروز زدیم ال سی دی لپ تاپ محترم رو ترکوندیم ! ، در یک عملیات ایزایی نزدیک بود از دستم در بره که گوشه ال سی دیش رو گزفتم و نخورد زمین ! جای بعدی که درش رو باز کردم که کار کنم دیدم به سلامتی به سه چهار قسمت نامساوی تقسیم شده !

اونقدری که این رهرو* هست و فعلا تا اون بره تهران و بیاد باهاش می تونم سر کنم !


وسط نویس :


امروز در یک عملیات دیگه با رضا ! یک تجربه جدید در امر تعقیب و گریز انجام دادیم ! از سه فاز تشکیل میشد ! فاز اول با موتور که به دلیل مشکوک شدن سوژه وسیله نقلیه رو عوض کردیم و با ماشین ادامه دادیم و فاز سوم از سر کوچه تا در خونه سوژه ! کلا برا تجربه اول بسیار موفقیت آمیز بود ! زین پس اگه در این زمینه کاری داشتین می تونین رو ما حساب کنین ! فقط اگه از خنده دل درد شدین و یا حتی خدای نکرده از شدت خنده به ملکوت پیوستین تیم ما هیچگونه مسئولیتی بر عهده نمی گیره ! دیگه خود دانین ! **


آخر نویس :


خیلی بدم میاد از آدمهایی که باهات تریپ دوستی بر میدارن و کلی از هر لحاظ میگن آره تو جای داداشمی یا بهترین دوستمی یا از این تریپ حرفا ! بعد به دلیل اینکه مثلا ! اومده در خونه نبودی ! یا یه بار جواب تلفن ندادی یا آی دیت آن بوده پای سیستم نبودی پی ام داده جواب ندادی ... کلا دوستیشون تموم میشه !!! *** اونوقته که می خوام بپرسم چی شد اون همه ادعا ! ممنونم از خدا که حداقل توی دنیای واقعی دوستایی دارم که حاضرم زندگیم رو با بودنشون عوض کنم ... کسایی که تو معرفت و خوبی لنگه ندارن ... مرسی خدا ...



پاورقی :

* مقصود از رهرو همون لپ تاپ دل وسترو ۱۴۰۰ قدیمیه خودمه

** این عملیات هیچ هدف خاصی جز تجریه نداشت ! یه بدبختی داشت میرفت خونه به سرمون زد انداختیم دنبالش تا در خونه اش ! فقط خدا رو شکر نفهمید بزنه ناکارمون کنه هرچند برای این زمان ها هم ما برنامه های خاص و ویژه ای مثل فرار با ۴ تا پا رو داریم

*** دختر پسر نداره ! کلی گفتم ولی اینجا خاص منظورم بین خود پسرا بود !!!


یاعلی...

آ خدا !

آ خدا ! قربون قدت ! فک نمی کنی اینقده فشار میاری بالاخره از یه جا میزنه بیرون !!! بد گیر دادی به این بنده ات ها ! مطمئنی با کس دیگه ای اشتباه نگرفتیش ! تحملش خیلی وقته تموم شده ، اینم که میبینی دووم میاره هنوزم ! ، خودشم دلیلشو نمیدونه ...

خدا خیرت بده یه کوچولو بیشتر هواش رو داشته باش ...


مرسی !!!




یاعلی ...

روزنویس ...

اول نویس :

به مبارکی و میمنت و صد البته چشم و هم چشمی ! جهانی شدیم ! زین پس با این آدرس می تونید به آقاپسر بیاین : www.aghapesar.ir فعلا متصلش کردم به همین بلاگ موجود تا یه زمانی حسش بیاد و هاست بگیرم براش و ...


وسط نویس :

آقای مثلا مهندسی که فک می کنی سوییج هم خودش DHCP داره ، یا لاف نیا یا اندازه ای بیا که توش در نمونی ، وقتی یه ساعت سخنرانی می کنی چیزی نمی گم دلیلی بر گاگول بودنم نیس ! می خوام ببینم تو چقد رو داری که دیدم ول کن ماجرا نیستی !!! حالا خوب شد بحثمون شد ! ضایع شدی ! کاش دیگه در مورد Rule تعریف کردن تو روتربرد نظر کارشناسی نمی دادی ! دیگه حسش نبود باهات بحث کنم سر این ! هرچند اطلاعاتم هم خیلی کامل نبود ...


آخرنویس :


 به دریایی در افتادم که پایانش نمی بینم / به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمی بینم

در این دریا یکی دُر است و ما مشتاق دُر او / ولی کس کو که دُر جوید ؟ که جویانش نمی بینم


عطار


دلتنگم و خسته از حرف آدما ...

مراقب خودت باش ...




یاعلی