خاطره سفر شیراز به خاطر یه اتفاق خاصی که توی حافظیه افتاد واسم همیشه موندگاره … بماند …
یه دفعه الان که یادش افتادم و داشتم عکساش رو نگاه میکردم گفتم اینجا چند تاش رو بذارم …
اینجا علی داره یه عکس هنری میگیره و من به شدت دارم به کارش دقت میکنم
آخ که اینجا رو هروقت میبینم یخخخخ ! میکنم … یادم نیست چند شب اونجا بودیم ولی یادمه یه شبش رو جا و مکان نداشته و تو پارک خوابیدیم ! اینجا مکان خواب پسرها تو پارکه !
اینجا هم که شیطنت یکی از بچه هاس دیگه … به عبارتی بدون شرح ه
بعد نوشت :
دو سه روزه شدید کار داشتیم که حالا بعداً مفصل میگم جریانش رو ! بعد باز این میگرن داره اذیتم میکنه …
دیروز و امروز رو که تقریباً کامل انداختم توی خونه … کم پیدا شدنم هم دلیلش همین بود ...
الانم با همه مسکن هایی که خوردم فقط میتونم دردش رو تحمل کنم ! یعنی خوب نشده فقط قابل تحمل شده !
خوب باشید ...
تکیه بر دوست مکن
محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم
کسی یار کسی نیست
نوشته های پشت ماشینا گاهی خیلی قشنگن و گویا !!! ...
یاعلی ...
سلام
به سلامتی رفتم و برگشتم !
... وقتی محمد sms زد و گفت "پسره مثه اینکه این دفعه داره کربلا جور میشه" خیلی خوشحال شدم ولی خب باز او ترسه بود که نکنه که باز نشه ... ، از وقتی مکه رفته بودم دلم خیلی می خواست کربلا رو هم ببینم ، لایق زیارت که نبودم ولی دیدنش هم سعادت می خواست که نصیبم شد ...
بعد چند روز گفت گذرنامه و عکس رو فرستادم اصفهان براش ...
یکی دو روز بعدش هم شماره حساب فرستاد که پول واریز کنم ، فقط حالا درست خورده بود تو تعطیلات یعنی من فقط همون روز رو وقت داشتم و کلی هم کار سرم ریخته بود ! ، ولی به هر حال نمی شد دیگه این یکی رو پشت گوش انداخت ، گفته بود تا ساعت 9 صبح که دیگه من تا 11.20 ریختم به حساب !
تا روزی که داشتیم دوتایی می رفتیم اصفهان که از اونجا راهی بشیم هنوز خودم رو رفتنی نمی دونستم ...
یه سری کار و خداحافظی داشتم که حتما قبل رفتن باید انجام می دادم ...
این سری بود که فهمیدم اگه بخوام یه روزی از همه کسایی که حق گردنم دارن حلالیت بگیرم ، باید مدت زیادی وقت بذارم ... ، خیلی بد کردم به این و اون ...
در هر حال از کسایی که دسترسی داشتم و شد خداحافظی کردم ، اینم بگم که تا دم مرز همچنان بنده مشغول فرستادن sms و زنگ زدن بودم ...
ادامه دارد ...
---------------------------------
زین پس خاطرات سفر می نویسم احتمالا ادامه بدم ، ولی احتمال زیاد از روزنویس هام کم میشه چون می خوام یه جایی برای خودم و فقط خودم بنویسم اونا رو تو فکر اینم که سبک نوشتن اینجا رو یه دستی به سر و روش بکشم ...
خوب باشید ...