تولد ...


دیروز تولدش بود ... تولد خانوم گلی ...

تولدش مبارک ... 

دریای مغرب...

اول نویس :
اینجا دیگه خیلی خاک گرفته بود ... اینم اولین پست دوران تاهل 

وسط نویس :

اگه روزی 100بارم این آهنگو گوش کنم ازش خسته نمیشم ... دلیلش رو هم نمیدونم ...

اشکای یخیمو پاک کن// درای قلبتو واکن
صدای قلبمو بشنو // من چه کردم با دل تو
کاشکی تو لحظه ی آخر // عشقو تو نگام میخوندی
قلب تو صدامو نشنید // رفتی با غریبه موندی
اگه یه روز بگم از این حکایت // که به تو کردم عادت
دلم پیش دلت مونده تو زندون رفاقت رفاقت
اگه یه شب برسم به حقایق // میشم خدای عاشق
میگم رازمو به ستاره ی دریای مغرب ...

واسه دانلودش اینجا رو کلیک کنین ... 

آخر نویس :
یه دونه جوجو گرفتیم تو خونه ... الان بچمونه ... در آینده عکس ازش میذارم ...