یه سری جاها مث خونه اول آدم میمونه، هرچی هم خونه عوض کنی، هرچی برزگتر و بهتر بشه... ، هرچی راحتتر و قشنگ تر بشه ولی بازم خونه اول چیز دیگه ایه... اینجا خونه اول من بود توی وبلاگ نویسی...، خیلی اتفاقا افتاد و خیلی چیزا تغییر کرد ولی هیچوقت اینجا رو فراموش نکردم... خیلی خاطرات اینجاس، خیلی اشتباهات اینجاس... خیلی از زندگی من اینجا رقم خورده...
هنوزم میام و سر میزنم و حتی پست های خودم رو میخونم...
یاحق
گذر زمان بزرگترین نعمت خداس ...
اگه لحظه های بد، مشکلات نمیگذشت و میموند تا حالا حتی یه نفر هم از جمعیت زمین باقی نمونده بود...
خوشی هاتون موندگار و مشکلاتتون گذرا...
کلا 2 3 نفر بودن که شنونده بعضی از درددل های خاصم بودن...
امروز صبح یکی دیگه از این تعداد کم شد...
---
پ.ن : خانوم گلی کلا جز دسته بالا حساب نمیشه ... اون اولویتش از همه دنیا بالاتره ...
شکر خودش به خواست خودش با کمک خودش زندگی خوبی دارم ...
ولی گاهی ...
گاهی بیشتر از گاهی دلم بی هوا میگیره ...
این گرفتن دله تا شکستن یه بغض پیش میره ...
یاعلی...
دلش یه دنیا بغض داره ...
یکی از مشکلات عمده و اساسی تک فرزندی اونم تک فرزندی تو زمان ماها عدم توانایی برقراری ارتباط اجتماعیه ...
معظلی میشه واسه خودش گاها...
این مشکله وقتی بیشتر خودشو نشون میده که با خانواده ای ارتباط پیدا کنی که تو این زمینه خیلی راحت تر از رفتار و ذهن تو برخورد میکنن ...
اگه چیزی از حرفام نفهمیدین مهم نی ...
خوش باشید ...
ﺧﺴﺮﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ:
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ،
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ!
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﻱ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻱ!
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ می دﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ!
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ!
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ!
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ می کنند ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ…